ما در این مطلب به قربانی خوب در روایتگریهای زنان از آزار جنسی می پردازیم . در ابتدای میتوی ایران روایت تجاوزی درمورد یکی از بازیگران مرد مطرح در توییتر منتشر شد.
روز قبل از انتشار روایت یکی از فعالان حوزه زنان اعلام کرد که چنین روایتی به دستش رسیده و این روایت از سمت چندی از فعالان زن در داخل ایران راستی آزمایی شده است. با اینحال جامعه ایرانی در اتحادی بیسابقه به انکار صدق روایت پرداخت. نکته مهم دیگر اینکه در میان خیل انکارکنندگان اسامی چند تن از خبرنگاران، جامعهشناسان، نویسندگان و فعالان سیاسی شناخته شده نیز به چشم میخورد و تاکید دوبارهی چند تن از فعالان حوزه زنان بر واقعی بودن روایت نیز تاثیری بر این موج بیسابقه و یکپارچهی انکار نداشت. چندی بعد کاربرانی در توییتر اعلام کردند که راوی را میشناسند و بر بخشهایی از این روایت صحه گذاشتند.
برای مثال از حضور بازیگر مرد در شهر موردنظربرای فیلمبرداری یا در مقابل مدرسه راوی و همچنین حضور او در منزل برادر راوی خبردادند و بر این مساله که آقای بازیگر سابقه تدریس دروس عربی و معارف کنکور را دارد صحه گذاشتند. با اینحال انکار روایت یا سکوت در مقابل این شهادتهای پراکنده درباره واقعی بودن روایت ادامه پیدا کرد. امروز که یک سال از این روایت گذشته است جا دارد از خود بپرسیم که از چه رو این روایت با چنین واکنش پرخشونت و قربانی نکوهانهای از سوی جامعه روبرو شد؟ وجه اشتراک فعالانی که همزمان خود را حامی جنبش منهم میدانستند و به تمسخر این روایت دست میزدند با بسیاری از مخالفان این جنبش کجا بود؟ و سرآخر اینکه قربانینکوهی به چه شکل با ارزشهای اخلاقی جامعه گره میخورد؟
ارزشهای اخلاقی جامعه و افسانه قربانی خوب
قربانی خوب، قربانی اصیل و قربانی ایدهآل یکی از ارکان افسانههای مربوط به آزار جنسی است.
قربانی خوب، کسی است که جامعه او را به عنوان بازمانده آزار جنسی پذیرفته و روایت او از آزار جنسی را باورپذیر میداند. این پذیرش و باورپذیری خود از خلال مجموعهای از ارزشهای اخلاقی جامعه صورت میگیرد. مفهوم قربانی خوب و بد در بحث آزار جنسی زنان ارتباط تنگاتنگی با فهم جامعه از زن خوب و زن بد دارد. جامعه مردسالار روایت زنی را باور میکند که بر طبق ارزشهای اخلاقی خود، او را غیرقابل سرزنش، محافظهکار، آگاه به موقعیت آزاردیدگی خود، شریف، بیپناه و معصوم بداند. باور به هرکدام از این ویژگیهای اخلاقی (برای مثال شریف یا بیگناه بودن زن) در پیوند با هنجارهای اجتماعی و اخلاقی جامعه صورت میپذیرد.
قربانی خوب در مقابل قربانی بد قرار میگیرد: کسی که از نظر جامعه خود را در موقعیتی “خطرآفرین” قرار داده، در زمان وقوع آزار نسبت به برخی از وجوه آن ناآگاه است و از نشان دادن واکنش تقابلی شدید در مقابل آزارگر منصرف شده است. او از آنجهت که در مقابل آزارگر سکوت کرده یا همچنان به او علاقه داشته و یا قواعد عرفی را در رابطه با فرد آزارگر شکسته، لایق سرزنش و مسئول “بدشانسی”ای است که خود مقدماتش را مهیا کرده است. توصیف و پردازش او از آزاری که متحمل شده از همین رو ناموجه است و جامعه روایت او را لایق پیگیری اجتماعی و قانونی نمیداند.
در روایت تجاوز منتشرشده، راوی بیان میکند که پس از آنکه در سن شانزده سالگی از سوی آقای بازیگر مورد تجاوز قرار گرفت از اینکه روز بعد او را در مقابل مدرسه منتظرخود دیده بسیار خوشحال است. کمی بعد از این دیدار مرد در ماشین او را مجبور به سکس دهانی میکند. راوی همچنین مینویسد که چهار سال به رابطهاش با این فرد ادامه داده و نمیدانسته که مورد علاقه اوست یا اینکه مرد از او سواستفاده میکند. اظهاراتی که خشم مخاطبان را به دنبال داشت و جزو پرتکرارترین استدلالها در نفی روایت است. در مواجهه با روایتِ کسی که جامعه اورا قربانی بد و دیگر معنا متظاهر و دروغگو میداند، اغلب استدلال میشود که او بر چه اساس قربانی نیست.
در اینجا مخاطبان معتقد بودند که راوی نوجوان از آنجا که فردای تجاوز از دیدار هنرپیشه محبوب و قدرتمند خوشحال شده، لایق سرزنش است. همچنین از نظر آنان زمانی که فردی چندین بار با آزارگر دیدار یا رابطه داشته باشد نمیتواند قربانی آزار باشد؛ چراکه با میل و مسئولیت خود به رابطه با او ادامه داده است. برای جامعه قربانی نکوه ،که دوگانه قربانی خوب/قربانی بد ار برمیسازد، تجاوز در پذیرفتهترین حالتاش زمانی رخ میدهد که زنی در ساعتی “معقول” در خیابانی “امن” درحال قدم زدن باشد و ناگهان مرد غریبه و هیولاوَشی از پشت بوتهها به او حمله کند و با وجود مقاومت فیزیکی شدید زن، با خشونت فیزیکی بسیار به او تجاوز کند. همچنان که وان دایک (2009)مینویسد “یک دختر جوان باکره که در راه بازگشت از منزل بستگان بیمارش مورد تجاوز از سوی یک غریبه قرار میگیرد، مصداق قربانی خوب است.”
با اینهمه آمارها نشان دادهاند که اغلب آزارهای جنسی از سوی نزدیکان و معتمدین رخ میدهد. درواقع پروسه آزار جنسی در بسیاری از موارد درهم تنیده با وابستگی عاطفی و روابط قدرت است. آزارجنسی از سوی نزدیکان، از آنجا که آزاردیده در میان مجموعهای از احساسات مبهم، مناسبات نابرابر قدرت و چرخه آزار روانی به مدتی طولانی قرار میگیرد، شایعترین شکل آزار جنسی است. مفهوم قربانی خوب در خود قضاوتهای اخلاقی جامعه در سنجش قربانیها را نیز دارد. این قضاوتها که از دل هنجارهای اجتماعی درمیآید در جامعهای سنتی مانند ایران به شکلی مضاعف زنان را مسئول آزارجنسی میداند.
جامعه انتظار دارد که راوی آزارگری همواره خود را در موضع قربانی خوب نشان دهد:
۱) رفتاری بهلحاظ اجتماعی پرخطر نداشته باشد،
۲) تا جای ممکن از مواجهه با آزارگر امتناع کند،
۳) در هنگام وقوع آزار تقابل فیزیکی شدیدی داشته باشد و
۴) پس از رخ دادن آزار رابطهاش را به کلی با آزارگر قطع کند.
اگر در هرکدام از این موارد تغییری ایجاد شود قربانینکوهی و یا انکار روایت رخ میدهد. در فرهنگ تجاوز از زنان انتظار میرود که همواره حواسشان باشد که کسی به آنان تجاوز نکند وبه همین ترتیب بار مسئولیت تجاوز و خشونتورزی از شانه متجاوز برداشته میشود. فرهنگ تجاوز درهمتنیده با شکلی گفتمان مسئولیتپذیرسازی (RESPOSIBILITIZAION) است که طی آن زنان همواره بابت حضور در موقعیت ناامن، معاشرت با مردان ناامن و ادامه دادن رابطه آزارگرانه سرزنش میشوند. زمانی که زنی به رابطه با فردی آزارگر ادامه دهد روایت او نه آزار جنسی، بلکه انتخابی غلط درنظر گرفته میشود. در مورد روایت تجاوز این بازیگر محبوب نیز آنچه که این روایت را برای افراد باورناپذیر میساخت نه محبوبیت او یا رفتارهایی همچون منتظر ماندن دم مدرسه یا سکس داشتن در ماشین، بلکه این مساله بود که نزد جامعه راوی در چاچوب قربانی بد قرار میگرفت. کسی که خود مسئول این آزار است.
قربانی بد و دیگریسازی از راویان
قربانی بد به لحاظ زبانی نیز در اثبات وجاهت روایتش شکست میخورد.
شیوه توصیف او از تجربه آزار جنسی از آنجا که در چارچوب مفهومی قربانی خوب، اصیل و ایدهآل قرار نمیگیرد درنهایت با سرزنش جامعه روبروست. از نظر جامعه قربانی بد همیشه کسی است که تظاهر به قربانی بودن میکند. از همین رو، قربانیان برای اثبات آزاردیدگی خود باید بتواند به جامعه ثابت کنند که در جایگاه قربانی و مستحق حمایت اند و این اثبات آنزمان امکانپذیر است که جزئیات زبانی روایتگری، هنجارهای اجتماعی و ارزشهای اخلاقی جامعه را تهدید نکند. هرچه راوی از این هنجارها سرباز بزند بیشتر با سرزنش و ناباوری عمومی روبرو میشود. توصیف پرجزئیات راوی از شکل تجاوز این بازیگر ازعواملی بود که در موج انکار روایت نقش بسیار مهمی بازی کرد.
راوی که فردای تجاوز با متجاوز روبرو شده به پیشنهاد مرد با او همراه میشود که با هم بستنی بخورند. اما وقتی در ماشین مینشینند متوجه میشود که مرد او را فریب داده: ” آلتش رو درآورد و گفت اینم بستنی بخورش…سرم رو نگه داشت و توی دهنم ارضا شد.” تکرار کلمات پرخشونت آزارگر در هنگام تعرض و تجاوز امری است که بسیاری را میهراساند. درواقع از نظر جامعه، روایت آزار باید با جزئیاتی هرچه کمتر نوشته شود. در چنین مواردی جمله “در ماشین مرا با خشونت به سکس دهانی مجبور کرد” برای مخاطب باورپذیرتر است و چنین جملهای حد نهایی آنچیزی است که افراد مایلند بدانند. این دو گزاره که به لحاظ دستوری متفاوتند هرچند تغییری در واقعیت تجاوز ایجاد نمیکنند اما صراحت راوی در گزاره اول، از آنجا که ارزشهای اخلاقی جامعه را تهدید میکند مخاطب را نسبت به او بدبین میسازد.
گویی که واقعیت خشونتی که بهشکل روزمره در زندگی اغلب زنان وجود دارد نباید به شکلی عمومی فریاد زده شود و همه آنچه که مخاطبان نیاز دارند بدانند رخدادن تجاوز است. توصیف واقعیت تجاوز جامعه، توصیف آن حد از خشونت علیه فردی دیگر جامعه را مضطرب میسازد و واکنش جامعه مردسالار به این جزئیات انکار روایت و تحقیر و تسمخر خشونتورزانه است. آنان هرچند مایلند جزئیاتی بدانند که باقی اجزای روایت را تایید میکند، اما این جزئیات همگی در راستای همخوانی منطقی مکان و زمان آزارجنسی است و نه عیان شدن حد خشونت. صراحت راوی در بیان این خشونت و پیشچشم گذاشتن این خشونت از سوی یک بازمانده آزارجنسی خشم جامعهای را که مغروق درفرهنگ تجاوز و مایل به فراموشی خشونت روزمره به زنان است برانگیخت.
بررسی روایتهای بازماندگان آزارجنسی نشان میدهد که خشونت کلامی به قربانی در لحظه تجاوز از وی متجاوز قراربگیرد امری معمول است. اما تکرار این کلمات از سوی راوی، او را از جایگاه قربانی خوب دور کرد زیرا جامعه انتظار دارد که “قربانی خوب” چنان مستاصل و ناتوان باقی بماند که توان بازگویی این جملات پرخشونت را نداشته باشد. صراحت راوی در بیان جزئیات تجاوز منجر به واکنش بیسابقهای از سوی کاربران توییتر شد؛ بهطوری که روایت را با داستان پورنوگرافیک مقایسه میکردند. بسیاری- که بسیاری از آنان فعالان سیاسی و روزنامهنگاران بودند- این روایت را “فانتزی جنسی” نویسنده میدانستند و آن را توطئهای برای نابودی جنبش روایتگری زنان نامیدند. برخی دیگر میپرسیدند که چرا باید به جزئیات پرداخته شود و وظیفهی واسطهی راوی را این میدانستند که در نگارش روایت دست ببرد و جزئیات آن را حذف کند. این درحالی است که واسطه هرگز در روایت راوی دست نمیبرد و زبان او را تغییر نمیدهد.
اما شباهت ادبیات آزارگر با سناریوهای پورنوگرافیک چرا چنین واکنشی را برانگیخت؟ پاسخ به این پرسش بیش از هرچیز با تعمق در مفهوم قربانی خوب و کارکردهای آن برای جامعهی مردسالار ممکن است. برساخت مفهوم قربانی خوب علاوه بر اینکه تفکیک میان صنعت پورن و آزارجنسی در زندگی روزمره زنان را کمرنگ میکند، تهاجم جنسی را امری غیرمعمول و کمیاب در زندگی اکثر زنان مینمایاند. این مساله که صنعت پورن از فرهنگ تجاوز وام میگیرد و همزمان آن را بازتولید میکند پیوند وثیق میان تجاوز و پورنوگرافی را روشن میکند. انگارههای جنسی جامعه درمورد زنان و مردان در صنعت پورن وارد میشود و فیلمهای پورنوگرافیک بار دیگر این انگارهها را قوام میبخشد.
نظر به محبوبیت و تاثیرگذاری گسترده فیلمهای پورن جامعه نیاز دارد باور کند که صنعت پورن تاثیرچندان عمیقی بر باورهای عمومی از سکس ندارد. گویی که صنعت پورن، نوعی سرگرمی است و پیوندی با خشونت روزمره به زنان ندارد. مفهوم قربانی خوب از آنجا که روایت تجاوز را اغلب در موقعیتهای بسیار پرخشونت میپذیرد، بخش اعظم خشونتهای جنسی، توجههای جنسی ناخواسته در زندگی روزمره، آزار در رابطه، تجاوز به شریک جنسی و عاطفی و تجاوز به کارگران جنسی را به سختی باورپذیر میداند. در چنین شرایطی اگر زنی در مدت رابطه – به دلایل روانی یا مادی- امکان مقاومت و “نه” گفتن را نداشته باشد، ادعای او مبتنی بر تحمل خشونت جنسی فاقد مشروعیت درنظر گرفته میشود.
دوگانهسازیهای ابژهانگارانهای که اغلب حول زنان ایجاد میشود -همچون زن خوب/زن بد و یا قربانی واقعی/قربانی متظاهر – از آنجا که از دل قضاوتهای ارزشی جامعه بیرون آمده، رنج بخش اعظم زنان را نادیده میگیرد و آنان را دروغگو و یا مسئول تجاوز میداند. در مورد راوی آزارگری آقای بازیگر، بخش زیادی از مخاطبان که چند تن آنان روزنامهنگاران شناخته بودند اعلام کردند که این روایت، روایت “قربانیان واقعی” را بیاعتبار میسازد. گویی که قربانیان واقعی از نظر آنان منطبق با همان افسانه قربانی خوب است که از زنان انتظار دارد همواره خود را از آزارجنسی حفظ کرده و پس از روایتگری نیز “اصول” خاصی را رعایت کنند و درنهایت اینگونه بر افسانه قربانی خوب صحه بگذارد. شیوه مواجهه پرخشونت جامعه با راوی نشان داد که فرهنگ تجاوز چگونه میتواند بار دیگر راوی تجاوز جنسی را مورد خشونت عمومی قرار دهد و برای کم کردن تاثیر چنین خشونتهایی بر راویان آزار جنسی لازم است از خود بپرسیم که در بازتولید افسانه قربانی خوب چه نقشی بازی میکنیم.
نویسنده: سودا پریزاد
برای آگاهی بیشتر از مفهوم قربانی در آزارجنسی به مطلب چیزی به نام «قربانی کامل» خشونت جنسی وجود ندارد مراجعه نمایید.
منابع:
Sexual Assault Law, Credibility, and “Ideal Victims”: Consent, Resistance, and Victim Blaming, Melanie Randall, Canadian journal of women and the law, 2010
Free the victim: A critique of the western conception of victimhood, jan van dijk, international review of victimology, 2009, vol16, pp1-13
THE UNIDEAL VICTIM AND TOP LAWYER, Chadrac Bamba & Dennis Nguyen , linne university, bachelor thesis, 2021