فرهنگ تجاوز به عنوان نمودی از مناسبات تجاوز

فرهنگ تجاوز به عنوان نمودی از مناسبات تجاوز

از آغاز جنبش من‌هم جهانی و حالا بیش از یک سال بعد از آغاز جنبش من‌هم ایرانی، مفهمومی به نام «فرهنگ تجاوز» بارها و بارها مورد استفاده فمینیست‌ها و مبارزان علیه خشونت جنسی استفاده شده و به عنوان نمودی از مناسبات تجاوز است.

ارجاع به مفهوم «فرهنگ» در این عبارت، برای بسیاری این انگاره ناصحیح را تقویت می‌کند که گویی مساله خشونت جنسی صرفا یک مساله فرهنگی است. تلاش می‌کنم در این یادداشت ضمن توضیح و تشریح مفهوم «فرهنگ تجاوز» توضیح بدهم که چرا استفاده از این مفهوم نباید خارج از یک فهم سیاسی و اجتماعی از مساله صورت بگیرد؟ چرا نباید مساله خشونت جنسی را به واسطه استفاده از چنین مفهومی صرفا «فرهنگی» تلقی کرد.

فرهنگ تجاوز یعنی چه؟

مصاحبه‌ای از شبکه آرته[1] ـ به زبان فرانسوی ـ در سال ۱۹۷۶ ـ به دقیق‌ترین شکل فرهنگ تجاوز را نشان می‌دهد.

سوال مصاحبه‌گر زن اینطور صورت بندی شده‌ است: «آیا شما فکر می‌کنید که همه زنان می‌خواهند مورد تجاوز قرار بگیرند؟» مصاحبه شونده که یک مرد جوان خوش‌پوش است با صراحت پاسخ می‌دهد: «بله! من اینطور فکر می‌کنم.  کاملا صادقانه، بله!». پاسخ مصاحبه شونده بعدی که او نیز مرد است، تکان دهنده‌تر است: «زنانی که مورد تجاوز قرار می‌گیرند، حتما موافق این تجاوز بوده‌اند». مصاحبه‌گر از مرد خوش‌پوش بعدی سوال می‌پرسد: «آیا شما تا به حال به زنی تجاوز کرده‌اید؟» مصاحبه‌شونده بعدی تکان‌دهنده ترین پاسخ را با لبخندی مفتخرانه و بی‌شرمانه بر لب می‌دهد: «بله». این فیلم و این مصاحبه‌ها از این مردان خوش‌پوش تنها چند دهه پیش فرانسه را نشان می‌دهند، آیا با این حال می‌توان مساله تجاوز را موضوعی مربوط به «فرهنگ فرانسوی» دسته بندی کرد؟ پاسخ خواننده‌ای که خود را با مساله خشونت جنسی در جهان روشن کرده باشد، روشن است: «خیر، مطلقا، مساله خشونت جنسی هرگز مساله‌ای فرانسوی نبوده است.» پس چطور از «فرهنگ تجاوز» حرف می‌زنیم و منظورمان از «فرهنگ تجاوز» چیست؟

فرهنگ تجاوز در واقع به فرهنگ منطقه‌ای یک مردم خاص اطلاق نمی‌شود، بلکه فرهنگی برآمده از مناسبات مردسالارانه نسبت به مساله جنسی با انگاره‌های عمیقا زن‌ستیزانه است.  به بیان دقیق‌تر، فرهنگ تجاوز، به آن مسئله‌ای گفته می‌شود که در مناسبات سیاسی و اجتماعی تجاوز به عنوان «فرهنگ» نمود پیدا می‌کند. فرهنگ تجاوز آن ارزش‌های فرهنگی و اجتماعی را صورت بندی می‌کند که به مناسبات تجاوز یک نمود «فرهنگی» می‌بخشد. به عنوان مثال فرهنگی که بر اساس آن زن همیشه به عنوان تنها سوژه مورد خشونت جنسی تلقی و به واسطه مردسالاری خود مقصر تجاوز صورت گرفته تصور می‌شود را «فرهنگ تجاوز» می‌نامند. یا فرهنگی که بر اساس آن زن برای مورد خشونت جنسی نگرفتن باید خودش را بپوشاند، محدوده حرکت و تحرک خود را محدود و کمرنگ کند و از اساس ریشه خشونت جنسی را در خودش بیابد، فرهنگ تجاوز خوانده می‌شود.

چرا باید فرهنگ تجاوز بخشی از مناسبات تجاوز فهمیده شود؟

فرهنگ تجاوز خصوصا در رابطه با افسانه‌ها یا همان باور‌های رایج مربوط به تجاوز شکل می‌گیرد.

افسانه‌های تجاوز منطق ذهنی فرهنگی تجاوز را صورت بندی می‌کنند. مثلا گزاره‌هایی مثل «چرا سکوت کردی؟ پس خودت هم می‌خواستی» یا « مردان مورد تجاوز قرار نمی‌گیرند» یا « تنها زنان جوانی که لباس‌های باز می‌پوشند در شب‌های خلوت در تاریکی خیابان ها مورد تجاوز هستند» از افسانه‌های رایج درباره تجاوز هستند که بر اساس آنها یک فرهنگ عمومی «سرزنش زنان» و نفهمیدن «منطق تجاوز و خشونت جنسی» عادی می‌شود. به عنوان مثال در رابطه با پرسش‌های مصاحبه‌ای که در بخش اول متن به آن اشاره شد منطق ذهنی اینست: «زن مورد خشونت جنسی خود موافق خشونت جنسی است». این گزاره از اساس گزاره‌ای متناقض است؛ چون خشونت به آن عملی گفته می‌شود که «خلاف میل» فرد یا گروهی اجتماعی، بر او می‌رود. فرهنگ تجاوز از منظر منطقی به باورهای غلط چنگ می‌زند و شرایطی را «عادی» می‌انگارد که در واقع درست نیست.

هیچ وقت نمی‌شود دلایل و ریشه‌های فرهنگی مساله خشونت جنسی را بررسی کرد، بدون اینکه به مردسالاری به عنوان یک نظام سیاسی و اجتماعی اشاره کرد. برای همین است که فمینیست‌ها غالبا معتقد هستند که آن نگاهی که مساله خشونت جنسی بدون نقد بر نظام تبعیض جنسی و جنسیتی می‌پردازد، نگاهی ناقص و خود در بسیاری از موراد حامل عادی‌سازی خشونت جنسی است. به عنوان مثال در گذشته مساله بیماری انگاری متجاوز و تجاوز بسیار ریشه داشته‌ است. شاید برای عده‌ای باور این مساله سخت باشد که این نگاه در روانپزشکی، که بعدها تصحیح شد، چقدر حامل درونی کردن انگاره‌های حامل خشونت جنسی و جنسیتی است. وقتی «تجاوز» بیماری و غیر قابل کنترل فرض شود، ریشه‌های اجتماعی و سیاسی مردسالار آن نادیده گرفته می‌شود و با این نادیده‌انگاری مجرم تبدید به «مجنون» می‌شود. چنین نگاهی هرگز نمی‌تواند با مسئله خشونت جنسی ریشه‌ای و عمیق برخورد کند، چون از اساس خود مناسبات خشونت جنسی را درک نکرده‌است. از این رو باید همواره به این مساله دقت داشت که «فرهنگ تجاوز» در مناسبات اجتماعی و سیاسی‌ای عادی سازی شده‌است، که قوانین و نظم اجتماعی خشونت جنسی را تولید و بازتولید کرده است.

فرهنگ تجاوز تنها از طریق کار فرهنگی تغییر نمی‌کند

مثلا وقتی در ایران قانون «تمکین» خشونت جنسی به زن در روابط همسری را قانونمند می‌کند، فرهنگی بر اساس این نظم قانونی ساخته می‌شود که در آن مرد در یک رابطه همسری، هر وقت خواست باید «تامین جنسی» شود.

این مساله  در چنین مناسباتی فراگیر می‌شود، چون قانون از آن حمایت می‌کند. عادی می‌شود چون از طریق این «فراگیری» تبدیل به یک امر روزمره می‌شود. دهشت خشونت جنسی در ازدواج، به واسطه این فراگیری و روزمرگی از اذهان دور می‌شود و فرهنگ تجاوز بر این اساس ساخته می‌شود. فرهنگ تجاوز همواره به نفع متجاوز است و خشونت دیده جنسی همواره احساس تنهایی می‌کند. درست از جهت ریشه‌های قانونی و مناسبات اجتماعی که فرهنگ تجاوز را می‌سازند، راه مقابله با تجاوز تنها از طریق کار فرهنگی میسر نمی‌شود. به عنوان مثال تا زمانی که جرم‌انگاری تجاوز در قوانین، موراد مشخص تجاوز و خشونت جنسی را صورت بندی قانونی نکند و آنها را جرم تلقی نکند، در میان عموم نیز فرهنگ تجاوز باقی می‌ماند. همینطور تا زمانی که مردسالاری از طریق عاملیت‌زدایی جنسی راه خود را باز می‌کند، فرهنگ تجاوز نیز در حال شکل‌گیری و رشد است.

همینطور مناسبات اقتصادی که اعمال خشونت جنسی را ممکن می‌کنند، بخشی از ساز و کار ایجاد فرهنگ تجاوزند. دقیقا به همین دلیل است که مسئله فرهنگ تجاوز یک مساله به غایت سیاسی است.

نویسنده: مینا خانی

[1] https://www.facebook.com/artede/videos/2537928346302839/

برای اطلاع از جزئیات جنبش من خم ایرانی به لینک جنبش من هم ایرانی و زنان سینماگر مراجعه نمایید.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *