تجربه زنان از آزار جنسی در کافیشاپ، رستوران و هتل
مقاومت روزمره
در این مقاله ما به مطلب تو را بغل میکنم و میبوسم تا خستگیام از بین برود می پردازیم.
در گزارش «آزار جنسی، چیستی و مصادیق آن» که توسط آکادمی چراغ منتشر شد، مصادیق آزار جنسی به سادهترین زبان مطرح گردید. یکی از این مصادیق، نگاههای خیره و نامطلوب بر بدن افراد است که آنان را معذب میکند.
لیلا و همسرش رستوران فستفودی را اداره میکنند. یک شب تابستان که آماده بستن مغازه بودند، مشتری وارد شد. همسر لیلا بیرون رستوران سیگار میکشید؛ مشتری که مردی تنها بود از لیلا خواست پیش از بستن مغازه برای او ساندویچی تهیه کند. او پذیرفت و دستور غذا را به همکارش در آشپزخانه داد. لیلا از مرد خواست که بنشیند و منتظر غذا باشد اما او از لیلا دور نمیشد و با نگاههای خیرهاش احساس بدی را به او منتقل میکرد. لیلا گفت: «چند بار به او گفتم بنشیند و منتظر غذا باشد؛ مشغول حسابرسی بودم اما سنگینی نگاهش را احساس میکردم. او ایستاده به من نگاه میکرد. بار دیگر میزی را که نزدیک به من نبود نشان دادم و با جدیت گفتم آنجا بنشیند. او همچنان خیره به من نگاه میکرد و ناگهان دیدم انگشت وسطش را نشانم داد. عصبانی شدم؛ همسرم را صدا زدم و گفتم او را از مغازه بیرون کند».
علاوه بر نگاه خیره، لمس اندام افراد و گفتوگو درباره مسائل جنسی بدون رضایت آنان از مصادیق آزار جنسی محسوب میشود. شمیم در یک مجموعه رستورانی به عنوان معاون مدیرعامل کار میکرد. او نانآور خانه است و تامین معیشت خود و مادرش را به عهده دارد. شمیم از تجربه آزار جنسی خود گفت: «وقتی در آنجا مشغول به کار شدم؛ مدیر عامل اتاقی در اختیارم قرار داد و در سمت معاون کارم را آغاز کردم. چند بار در میان صحبتهایش بحث را به مسائل جنسی کشاند که تلاش کردم موضوع را تغییر دهم. به عنوان مثال میگفت من میدانم چطور باید زنان را به ارگاسم برسانم یا اگر با کسی در ارتباط نیستی میتوانی از رابطه با من لذت ببری. چند بار نیز که در اتاق مشغول کار بودم وارد شد و تلاش کرد به سینه و باسنم دست بزند.
او میگفت بعد از جلسات کاری میآیم تا تو را بغل کنم و ببوسم که خستگیام از بین برود؛ چیزی از تو کم میشود اگر ببوسمت؟!. همواره خودم را به سختی از آن موقعیتهای هولناک خلاص میکردم اما همیشه دغدغه این را داشتم تا با او جایی تنها نباشم. کمکم متوجه شدم من تنها قربانی او نیستم و بقیه زنان نیز همین مشکل را دارند. با کمک همکارانم به بهانههای مختلف دیگر در اتاق نمینشستم و با لپتاپم در محیط رستوران و در حضور دیگران کار میکردم. زمانی که متوجه شد سعی میکرد به بهانههای مختلف من را به سالن همایش ببرد. یک روز که در سالن همایش مشغول صحبت بودیم و نظرم را درباره اجرای برنامه در آنجا پرسید، شروع به لمس بدنم کرد. دیگر نتوانستم تحمل کنم. به او گفتم من از این کار خوشم نمیآید و رفتار شما باعث آسیب به من میشود. سپس با عصبانیت آنجا را ترک کردم. بعد از آن روز استعفا دادم و دیگر به آنجا برنگشتم».
در گزارش «ارتباط قدرت سازمانی و وقوع آزار جنسی» که در آکادمی چراغ منتشر شد بین تجربه آزار جنسی در محیط کار و امید به مبادی رسمی (در سطوح میانه و کلان) برای پیگیری حقوق قانونی آزاردیده، رابطه معکوس وجود دارد. تجربه کارکنانی که مورد آزار قرار میگیرند؛ موضوع را با مسئولان مطرح کرده اما پاسخ مناسبی دریافت نمیکنند، نشان میدهد غالبا شکایت آزاردیده به نتیجه نمیرسد. شمیم چند مرتبه موضوع آزار مدیرعامل را با مدیر مالی مطرح کرد به امید اینکه چون مجموعه دولتی است و اختیار تعویض مدیر را دارد؛ شاید موثر واقع شود اما با توجه به ارتباطات قوی که مدیرعامل با مسئولان دولتی داشت حتی به او اخطاری داده نشد.
طلاق در جامعه سنتی ایران به جای پدیده اجتماعی به انگ اجتماعی بدل شده که فشار مضاعفی را بر زنان نسبت به مردان وارد میکند. وقتی زنی که طلاق گرفته وارد مجموعه کاری میشود، مردان به او مانند شخصیت زن در فیلم «مالنا» به چشم طعمه نگاه میکنند. بنابراین طلاق در چنین جوامعی زمینه آزار جنسی علیه زنان را فراهم میکند. ستاره در بخش آشپزخانه کافه کار میکرد. او سالها پیش از همسرش جدا شده و با فرزندش زندگی میکند. مدیر کافه وقتی متوجه شرایط زندگی ستاره میشود، آزار علیه او را آغاز میکند. ستاره در این مورد گفت: «دقیقا از روزی که متوجه شد مطلقه هستم شروع به آزار من کرد. یک روز گفت به اتاقش بروم. درحالی که روی مبل لم داده بود یک چهارپایه کوچک جلوی خود گذاشت و گفت بنشینم. با حرفهای شاعرانهای شروع به صحبت کرد.
سوالهای خصوصی درباره زندگی شخصی من پرسید. حتی علت جای زخم روی دستم را پرسید. احساس خوبی نداشتم؛ انگار زندگی شخصیام زیر ذرهبینش بود و دلم میخواست هر چه سریعتر اتاق را ترک کنم. با جوابهای کوتاه بیحوصلگیام را نشان دادم. بعد از آن روز اتفاقهای دیگری افتاد مانند گذاشتن دستش روی شانهام، نگه داشتن بازویم هنگام احوالپرسی، تعریف و تمجید از ظاهرم و…. با اینکه راحت نبودم اما نمیخواستم بی جنبه به نظر بیایم تا اینکه یک روز در آشپزخانه مشغول کار بودم؛ فضای آنجا آنقدر تنگ بود که اگر همکاری میخواست عبور کند، حتما باید کسی که آنجا ایستاده بود بیرون بیاید؛ درگیر کار بودم و حواسم به اطرافم نبود که ناگهان دو دست، بازوهایم را گرفت، تا به خودم آمدم متوجه شدم مدیر میخواهد از آنجا عبور کند. میخواستم بیرون بیایم که او بتواند بگذرد، اما او بلافاصله آمد پشت من، بدنش را به بدنم چسباند و از آنجا عبور کرد. همچنان که به آن لحظه فکر میکنم دچار حالت تهوع میشوم. شوکه شده بودم؛ در آشپزخانه تنها نبودم و همکاران دیگرم نیز تعجب و ناراحتی را در چهرهام دیدند اما کسی جرات نمیکرد چیزی بگوید. دستکشهایم را پرت کردم و با عصبانیت به رختکن رفتم. بعد از آن روز دیگر سر کار نرفتم».
اعضای خانواده و اطرافیان آزاردیده با حمایت از او و همدلی میتوانند به بهبود او کمک شایانی کنند. ستاره ابتدا نمیخواست علت واقعی ترک شغل را به محل کارش اطلاع دهد اما همسرش با همدلی و پشتیبانی از او خواست دلیل اصلی را مطرح کند تا شاید بر شرایط زنان دیگری که آنجا کار میکنند تاثیرگذار باشد. ستاره گفت: «خیلی برایم سخت بود که در مورد این موضوع حرف بزنم و علت اصلی را بگویم اما وقتی گفتم احساس خیلی خوبی داشتم و حالم بهتر شد. موضوع را با خواهر مدیر که مسئول آشپزخانه بود مطرح کردم. او تلاش کرد برادرش را تطهیر کند و گفت منظوری نداشته و تو اشتباه برداشت کردی. من نیز گفتم من نمیتوانم در محیطی کار کنم که احساس امنیت نمیکنم و برادرش حق نداشته از حدود خود تجاوز کند».
اظهارنظر در رابطه با ظاهر افراد بدون رضایت آنان و هنگامی که احساس ناخوشایندی را منتقل میکند از مصادیق آزار جنسی است. حمیرا به عنوان میزبان در بخش رستوران هتل کارش را شروع کرد. او باید در این سمت آرایش میکرد، لباس فرم و کفش پاشنه بلند میپوشید. بعد از یک ماه که به عنوان میزبان کار کرد به سمت خانهداری ارتقاء یافت. تقسیم اتاقهای کثیف بین خانهدارها، بررسی اتاقها به لحاظ تمیزی و تکمیل لوازم مورد نیاز و…. از جمله وظایف او بود.
او در این سمت چون باید مداوم به اتاقها رفت و آمد میکرد، لباس و کفش نسبتا راحتی میپوشید. یک ماه از کار حمیرا در سمت جدید نمیگذشت که رئیس هتل در مورد اندامش به او تذکر داد: «رئیس من را در راهرو دید و گفت خیلی چاق شدی و حواست به اندامت باشد. ترجیح دادم به حرفش توجهی نکنم. مرتبه دوم که من را دید گفت خودت را کامل رها کردی. باز هم واکنشی نشان ندادم. اما یک هفته بعد به بهانه کمبود نیرو از سمت معاون خانهداری به خانهدار تنزل یافتم. دو هفته هم خانهدار بودم که پس از آن یک روز از قسمت اداری به من گفتند اخراج شدهام. من نه بخاطر ضعف کاری بلکه به علت افزایش وزن و تغییر در ظاهرم اخراج شدم».
آزار جنسی تنها توسط مدیر و همکاران رخ نمیدهد، گاهی مشتریان افراد را مورد آزار قرار میدهند. مونا ده سال است که در کافههای گوناگون کار کرده و بارها با آزار جنسی روبرو شد. او بارها شاهد آزار دیگران نیز بود. از جمله آزارهایی که مونا با آن مواجه بود: پیشنهاد دعوت به خانه که در مصاحبههای کاری رخ میدهد، تماسهای غیرضروری، لمس بدن توسط دیگران، شوخیهای جنسی و نگاههای خیره مشتریها، حتی برخی تا پایان شیفت کاری منتظر میماندند که تا خانه تعقیبش کنند. او درباره تجربه خود گفت: «بارها درباره آزار پرسنل به مدیریت کافه اطلاع دادم اما آزارها تکرار شد. در کافهای دیگر آزار مشتریان را اطلاع دادم اما مورد توجه مدیریت قرار نگرفت و گزارش آن سالها دهان به دهان با خنده بین مدیران و پرسنل میچرخید. تجربه آزار مدیریت هم به این صورت بوده که برای ادامه مصاحبه کاری به منزل دعوت شدم تا به قول ایشان راحتتر صحبت کنیم! که البته نه برای مصاحبه رفتم و نه برای کار».
آزار جنسی سبب میشود زنان مجبور شوند شغلی را که شرایط آن مزایایی برایشان دارد و به نفعشان است، رها کنند. مهسا که در شغلهای گوناگون بارها آزارجنسی را تجربه کرد در نهایت تصمیم گرفت به عنوان دستفروش به کار خود ادامه دهد. او در این مورد گفت: «مهمترین مزیت دستفروشی این است که کارفرمای خودم هستم و کسی به من تعرض نمیکند. هر جا که برای کار رفتم با آزار جنسی روبرو بودم. از کار در دفتر کاریابی تا فروشندگی در یک مانتو فروشی؛ آنقدر مورد آزار قرار گرفتم که اگر نیاز مالی نبود، ترجیح میدادم کار نکنم. وقتی در رستوران هم مورد آزار جنسی واقع شدم، تصمیم گرفتم دیگر برای هیچکس کار نکنم. کار در رستوران خیلی برایم خوب بود چون میتوانستم غذای رایگان برای خانوادهام بیاورم.
ساعت کاری آنجا به گونهای بود که صبحها من و عصرها همسرم مراقب فرزندانمان بودیم. حقوق خوبی هم میدادند. یک روز که در آشپزخانه مشغول شستن ظرفها بودم ناگهان مدیر رستوران که مردی قوی هیکل بود، من را از پشت بغل کرد. میگفت من از تو خوشم آمده خواهش میکنم بگذار ببوسمت. زنش پشت صندوق نشسته بود، گفتم اگر رهایم نکنی فریاد میزنم او هم مجبور شد دستانش را باز کند و من با بدبختی از دستش فرار کردم. دو ماه از کار در آنجا نمیگذشت که مجبور به ترک شغلم شدم».
دوره مبارزه با انواع آزار جنسی (ویژه کارمندان) در سایت آکادکی چراغ برای کارمندان و همینطور افرادی که ممکن است در آینده شاغل شوند، طراحی شده است. در این دوره کارمندان با مفهوم آزار جنسی، مصادیق و همینطور طریقه واکنش به آن و حقوق خود آشنا میشوند.
فوق العاده بود ، ممنون از تمام زحماتتون❤