دسامبر سال ۲۰۱۶ پنجمین سالگرد یک اتفاق مهم در انقلاب مصر بود. زمانی که فیلمی منتشر شد که در آن سربازان مشغول ضرب و شتم یک زن معترض در میدان تحریر شهر قاهرهی مصر بودند. در این فیلم سربازان، زنی را با مانتو کشان کشان میبردند و در اثر این درگیری بالا تنهی زن و سوتین آبی او نمایان میشود. این تصویر تبدیل به نماد خشونتِ ادامهدارِ ارتش مصر دربرابر معترضان شد. با این وجود بخش بزرگی از شوکی که این تصویر به همراه داشت، به خاطر شیوهی رفتاری سربازها و کشاندن زن روی زمین با بدن نمایان بود. چرا که این رفتار خشونتآمیز نقض فرهنگ حیا و معصومیت زنانه و از آن سمت ناقض ناموس مردانه بود.
حادثهی دختری با سوتین آبی به سرعت همهگیر شد و در رسانههای فردی و اجتماعی در مورد آن صحبت میشد تا حدی که این ماجرا تبدیل به یک اعتراض ملی و بین المللی شد. با وجود تلاشهای شورای عالی نیروهای مصلح مصر و طرفداران آن برای توضیح و توجیه ماجرا، فعالان سیاسی و انقلابی با اعتراضهای وسیع و سازماندهی فرهنگ عامه این توجیهات را به چالش میکشاندند.
تصویر کتک زدن و برهنه کردن یک زن معترض توسط سربازان قابل توجه بود، زیرا موضوع خشونت علیه زنان را در دستور کار فعالان انقلابی مصر قرار داد. بازنمایی این حادثه و مناقشات بر سرمعنا و مفهوم آن در فرهنگ عامهی مصر و رسانههای بین المللی نشان داد که چگونه تصاویر خشونت جنسیتی با معنای انقلاب ۲۵ ژانویه مصر، مبارزات اجتماعی-سیاسی و همچنین مبارزات جغرافیایی-سیاسی این کشور گره خورده است. این تقاطع از طریق بررسی اجرای حاکمیت مطلق، هویت ملی، مقاومت در برابر شرقگرایی (شرق شناسی) و تاکید سلسله مراتب مردانگی بر بدن زنانه قابل مشاهده است.
این مقاله اتفاقات کلیدی بعد از ۲۵ ژانویه ۲۰۱۱ مانند حادثهی دختری با سوتین آبی را دربرابر پویاییهای انقلابی و ضد انقلابی در بستر فرهنگ عامه بررسی میکند. انقلاب مصر، الهام بخش آثار هنری بینظیری ازجمله نقاشیهای خیابانی، شعارهای مختلف، ترانهها و حتی برنامههای کمدی شد. این آثار هنری، نماد صدای مقاومت حقیقی دربرابر دیکتاتوری مطلق بودند.
در این مقاله روشهایی در فرهنگ عامه را بررسی میکنیم که با کمک آنها انقلاب مصر معنا گرفت و میخوانیم که چگونه این معانی در زیربنای پروژههای سیاسی-اجتماعی به سقوط حسنی مبارک کمک کردند. اگر خیابانها و میدانها فضاهایی بودند که انقلابیون مستقیماً با خشونت و سرکوب مقامات حاکم روبرو میشدند، فرهنگ عامه فضای نبردهای ایدئولوژیک بین نیروهای نوظهور سیاسی-اجتماعی بود.
فرهنگ عامه و هژمونی
در تعریف آنتونیو گرامشی-تئوریسین و مارکسیست مشهور، «طبقهی حاکم و مسلط برای کسب رضایت مردم معمولا از فرهنگ عامه و پویایی آن استفاده میکند، آن هم از طریق ساختن هژمونی. برای موفقیت در این حوزه، هژمونی باید به نفع اکثریت جامعه باشد.» فرهنگ عامه مکان مهمی برای ساختن هژمونی است زیرا اساسا فرهنگ معنای خود را از طریق ساخت و تبادل اطلاعتی میگیرد که ما به کمک آن جهان را درک میکنیم. در راستای این هدف، طبقهی حاکم منافع خود را تحت عنوان یک پدیدهی عادی و پذیرفته شدهی جهانی به خورد جامعه میدهد.
با این وجود، هژمونی یک اتفاق ایستا یا ثابت نیست. بلکه به طور مداوم باید تجدید، بازآفرینی ، محافظت، تغییر داده و دائما توسط فشارهای بیرونی به چالش کشیده شود. هژمونی فرصتهایی را برای نیروهای فرودست باز میکند تا ساختار طبقه مسلط را از طریق ساخت معانی جایگزین به چالش بکشند یا براندازند.
اعتراضات ۲۵ ژانویه نمایانگر گسست آشکاری در هژمونی رژیم حسنی مبارک بود و برههای را گشود که در آن روایت های ضد هژمونیک در قلمرو فرهنگ عامه ظهور کرد. مشخصهی آن رقابتی پرانرژی برای به دست آوردن قلب و ذهن مصری ها در راستای ایجاد حکومتی جدید با رضایت اکثریت بود. در این راستا، مفاهیم سلطهگرایانهی پیشین فرهنگ مصر، از جمله تعریف هویت مصری، نقش ملت، نقش دین در زندگی عمومی، هنجارها و هویت های جنسیتی، رابطهی بین اقلیتها و ملت، رابطه بین ملت و غرب، بعد از مبارک مورد بررسی قرار گرفتند.
با این حال، هیچ نیرو یا گروه ثابتی وجود نداشت تا به طور مشروع جایگزین رژیم قدیمی شود. همین زمان بود که ارتش قدرت را در دست گرفت و در حالی که در ابتدا حمایت گستردهای را به دست آورد، اما این حمایت را به سرعت از دست داد زیرا مردم به طور فزاینده ای از اعمال اقتدارگرایانه و خشونت ارتش شاکی شده بودند. بعد از ارتش، به نظر میآمد که گروه اخوان المسلمین رضایت اکثریت را از بدست آورده بود. با این وجود مخالفان سیاسی و مردمی به سرعت با تظاهرات گسترده در روز ۳۰ ژوئن اعتراض خود را از این گروه اعلام کردند و در نتیجهی این اعتراضات در ۳ جولای ۲۰۱۳ محمد مرسی برکنار شد. در واقع، ناکامی اخوان المسلمین در ایجاد هژمونی جدید، به دلیل متحد شدن با ارتش علیه نیروهای انقلابی بود. علاوه بر این نداشتن یک اجتماع ایدئولوژیک قوی به نفع خود هم دلیل دیگری برای ناکامی آنها بود.
پس از جولای ۲۰۱۳، به نظر می رسید که ارتش حمایت گسترده ای را در فرقه ژنرال فتح السیسی به دست آورده است. اما شکنندگی مشروعیت ارتش را میتواد در شورش مداوم اسلام گرایان علیه رژیم و ناامیدی فزاینده مصريها از بدتر شدن شرایط اقتصادی و اقتدارگرایی روزافزون مشاهده کرد.
رسانه های جمعی، ایدئولوژی و اقتصاد سیاسی
استوارت هال، نظریهپردازی در حوزهی فرهنگ، توجه زیادی به معانی ساختهشده توسط رسانههای جمعی در رابطه با رویدادهای خاص داشت. اهمیت درک اینکه «کدام دسته از معناها بهطور منظم در نقش ساختارهای جایگزین جای میگیرند» یکی از پرسشهایی بود که او مطرح میکرد. در حادثهی دختری با سوتین آبی، سوالی که اکثر رسانههای جمعی میپرسیدند این بود که چرا این دختر به آنجا رفته بود؟ مطرح شدن این سوال نه تنها به خودی خود هنجارهای جنسیتی سلطهگرایانهی مردانگی را بازتولید میکند بلکه مشروعیت مشارکت زنان در اعتراضات سیاسی را نیز زیر سوال میبرد و قربانی را به خاطر تهاجم به او مقصر میداند.
در واقع این هنجارهای جنسیتی بودند به حادثهی دختری با سوتین آبی معنا بخشیدند و خشونت سربازان از این طریق توجیه کردند. اما مشکل تنها انتشار این دیدگاهها در رسانههای دولتی نبود، بلکه مشکل اصلی در سالها سلطهگری مردانه بر تاریخ مصر بود که بستر انتشار چنین دیدگاههایی را در رسانه فراهم میکرد.
ریشهی تاریخی این سلطهگری سبب میشد که این دیدگاهها هم در رسانههای دولتی و هم در رسانههای خصوصی بازتاب شوند و عنصر مهمی برای بازتولید قدرت دولت باشند. در واقع از سال ۲۰۱۱ تا کنون، رسانههای خصوصی مصر به اندازهی رسانههای دولتی روایتهای ضد انقلابی را ترویج و منتشر میکنند. رسانههای خصوصی با انکار آزادی بیان و کثرتگرایی، دموکراتیک بودن روایتهای بازتاب شده را زیر سوال میبرند. به همین دلیل است که نباید تنها دولت عربی مصر را منبع سانسور و استبداد و رسانههای وابسته به دولت را تنها ترویج کنندهی فرهنگ ضد انقلابی بعد از سال ۲۰۱۱ دانست. بررسی ساخته شدن معانی و روایتهای جدید توسط رسانههای خصوصی دربارهی انقلاب مصر میتواند دید خوبی دربارهی بازسازی طبقهی جدید حاکم بر مصر و شکلگیری اتحاد بین بخشهای مختلف جامعه بعد از ۲۵ ژانویه ۲۰۱۱ ارائه کند.
در آخر مقاله اشارهای خواهیم داشت به یک روش اقتصادی-سیاسی جدید که با کمک آن درک تولیدات جدید فرهنگ عامه آسانتر خواهد بود. برای مثال یک پرسش خیلی سادهی سیاسی-اقتصادی این است که هزینهی این رسانهها از کجا تامین میشود؟ این سوال جنبههای مختلفی را بررسی میکند. جنبههایی مانند اینکه چه کسانی صاحبان موسسات رسانهای هستند؟ و چه خطرات سیاسی-فرهنگی طبقهی الیت (ثروتمندان) مصر را تهدید میکند؟
با این فرض که تولید رسانه توسط تبلیغات هدایت میشوند، بیشتر رویکردهای انتقادی در حوزهی اقتصاد سیاسی بر نقش سوددهی در تولید رسانه تمرکز دارند. با این وجود نائومی ساکر، با بررسی بافت جامعهی عربی به طور کلی، معتقد است: «بیشتر شواهد نشان می دهند که اتحادها و اولویتهای طبقهی حاکم عرب بر شکل و جهت گیری رسانههای عربی تأثیر می گذارد، به طوری که محتوای مننشرشده در رسانهها در نهایت کاملا به نفع طبقهی ثرتمند است و محتوای آنها را نمیتوان به افراد خارج از طبقهی الیت (ثروتمند) مرتبط کرد. محتوای این رسانهها تنها منعکسکنندهی برنامههای سیاسی حاکمیت است بلکه قدرت کنترل ثروتمندان را منعکس میکند.» به همین دلیل است که ما معتقدیم برای از بین بردن منافع تجاری و تبلیغات لازم است که دربارهی سیاست حاکم پشت رسانهها پرسش کنیم. چگونه منافع سیاسی در هدایت برنامههای مختلف تولید رسانهای نقش دارند؟
با نگاهی کلیتر به مالکیت رسانهها و محتوای منتشر شده در آنها به تصویر واضحتری از ایدهئولوژی سیاسی موجود در پستوی روایتهای رسانههای مختلف میرسیم. همانطور که نائومی ساکر می نویسد: چنین رویکردی نشان می دهد که چگونه «روشهای مختلف تامین مالی و سازماندهی تولیدات فرهنگی پیامدهای قابل ردیابی در طیف گفتمانها، بازنماییها و منابع ارتباطی در جامعهی عمومی دارند.» اگرچه که بررسی این روایتها راحت و سر راست نیست. اما یکی از نکات دیگری که باید در کنار صاحب امتیازان رسانه به آن توجه کنیم، دریافت ارتباط مالکین شبکههای رسانهای با طبقهی حاکم است. برای مثال اگر رسانهای به رژیم سابق مصر یا ارتش مرتبط باشد، ایدهئولوژیهای گستردهتری را تبلیغ میکند که بخش بیشتری از جامعه را دربر بگیرد.
فرهنگ عامه، ضد روایتها، و مقاومت جنسیتی در برابر SCAF (شورای عالی نیروهای مسلح مصر)
یکی دیگر از نکات حائز اهمیت حادثهی دختری با سوتین آبی به چالش کشیدن شورای عالی نیروهای مسلح مصر و انتقاد روایتهای منتشر شده به طرفداری از رفتار پلیس در رسانههای جمعی توسط آنان بود. این انتقادات زمانی شدت گرفتند که طرحهای گرافیتی در خیابان زن ناشناسی را به تصویر کشیدند که بعدها این زن با عنوان بهترین دختر یا sitt al-binat نام گرفت. این طرح تصویر یک زن قدرتمند، با مشتهای گره شده و ماسک ضدگاز (برای دفاع دربرابر گاز اشک آور) را نشان میداد. درکنار این تصویر شابلونهایی از یک سوتین آبی بر روی دیوارهای قاهره نقش بسته بودند که همهی آنها پیام بکسانی داشتند و آن هم قربانی شدن زنان دربرابر دیکتاتوری بود.
نکتهی جالب توجه این بود که این تصاویر علاوهبر شعار مقاومت دربرابر ارتش مصر قصد درهم شکستن هنجارهای مرسوم شرم و گناه دربارهی بدن زنان و از بین بردن سلطهی احترام جنسی و جنسیتی را هم داشتند. چارلز تریپ، استاد علوم سیاسی دربارهی این تصاویر مینویسد:«این تصاویر فضایی را برای امکان گفت و گو دربارهی قدرت با طبقهی حاکم باز کردند.» اهمیت این تصاویر و دیگر اشکال فرهنگ عامه پس از قیام ۲۵ ژانویه نه تنها برای بیان مخالفت مردم با شورای عالی نیروهای مسلح مصر بلکه برای برهم زدن و از بین بردن یک شبکهی معنایی برای عادی سازی خشونت و قدرت ارتش مصر و متحدان آن بود.
با این حال تقلیل یک جنبش انقلابی به خشونت ارتش در نمونههای (مقاومت) یکی از روشهایی است که روایتهای ضد انقلابی در رسانههای حاکم برای بازنماییهای جایگزین از آن استفاده میکنند. این بازنماییهای جایگزین ممکن است طبقهی حاکم را زیر سوال ببرند اما مهمتر از آن مفاهیم سلطهگرایانه زنانگی- مردانگی و نقشهای جنسیتی را به چالش میکشند.
انتشار تصاویر خشونت نظامی علیه زنان معترض و خشم ابراز شده علیه آنان، سیاست احترام جنسیتی را به خود اختصاص داد تا نشان دهد که ارتش از «خط قرمز» در رابطه با «مردم» عبور کرده است. برای مثال، ممکن است با خود فکر کنیم که چرا عکسهای خشونت نظامی علیه معترضان مرد با واکنش مشابهی مواجه نشدند؟
بهجای نگاه کردن به فرهنگ عامه در قالب دوگانهی سلطه-مقاومت، باید به روشهایی توجه کرد که در آن هنجارهای هژمونیک بازتولید و به چالش کشیده میشوند، هویت دوباره داده میشوند و در اشکال مختلف فرهنگ عامه تجدید تصاحب میشوند. در اینجاست که مسئلهی قدرت محوریت میگیرد. این رقابت ها در کدام منطقه انجام می شود؟ از چه زبان و چه چهارچوبی در آنها استفاده می شود؟ استوارت هال از لوی استروس نقل قول میکند که: «گویندهها معنا تولید میکنند، اما این تولید تنها بر اساس شرایطی که ساخته گوینده نیست.»
در اینجا مثالی را بررسی میکنیم از اکتویستهایی که در برنامههای تلویزیونی مصری مصاحبه کردهاند. شرایط این مناظره ساده و ثابت بود. دو فعال باید دربارهی سوالی که مطرح میشد بحث و مناظره میکردند. شرایط مناظره معمولا بدیهی تلقی میشوند، اینها دقیقا همان پدیدههای عادی و پذیرفته شده هستند که گرامسی در ابتدای متن توضیح میداد. به این منظور که در بیشتر مواقع ما این شرایط در ناخودآگاه ما پذیرفته شده هستند. چیزهایی مانند رفتر مناسب مردانه و زنانه، شروطی هستند که ما آنها را نه ذاتا بلکه در طول تاریخ پذیرفتهایم.
زیر سوال بردن این رفتارها به معنای زیر سوال بردن پدیدههای عادی و پذیرفته شده است. با توجه به این موضوع به این نتیجه میرسیم که در مصر بعد از سال ۲۰۱۱ اکتویستها توانستند با طرح پرسشهای هوشمندانه پدیدههای پذیرفته شده درمورد هژمونی مردسالارانه را تغییر دهند. این موضوع در مورد دختری با سوتین آبی و ضد-روایت «بهترین زنان» به خوبی قابل مشاهده است.
قدرت سیاسی نمایش(بازنمایی) همه
از بحث بالا مشخص می شود که شرکتهای مختلف رسانهای دولتی و خصوصی به خوبی از قدرت تأثیرگذاری بر رویدادها از طریق بازنمایی آگاه بودهاند. آنچه بسیار شایان توجه است درک اهمیت تولید معنا و بازنماییهای جدید توسط مصریان بعد از به چالش کشیدن و مقاومت در برابر حاکمان بود. آنها به این بازتولید معانی به عنوان ابزاری برای ایجاد تغییرات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نگاه میکردند.
حادثهی دختری با سوتین آبی تنها یکی از مواردی است که میتوان دربارهی بازتولید فرهنگ عامه در مصر بعد از ۲۵ ژانویه ۲۰۱۱ مطالعه کرد. به جای تلقی فرهنگ عامه به عنوان مجموعهای از مصنوعات، بهتر است به آن به عنوان یک عرصه مبارزه و مذاکره نگاه کنیم، که در آن حتی تعاریف فرهنگ عامه، همه پسند و همچنین معنای انقلاب ۲۵ ژانویه به جنگی دربرابر قدرت سیاسی- اجتماعی تغییر میکند.
این روایات را نمیتوان به آسانی به دو دستهی طبقهی ثرتمندان و غیر ثروتمندان تقسیم کرد. به همان دلیلی که نمیتوان آن را به نمونههای مقاوت تقلیل داد. زیرا این روایات نقشی انقلابی در تعریف جنسیت، گرایش جنسی، هویت ملی، مذهب و طبقهی اجتماعی داشتند. علاوه بر آن این روایات مفاهیم هژمونیک و سلطهگرایانه مانند احترام به زنان را با تعریفی انقلابی بیان میکردند.
نکتهی دیگری که باید به آن توجه کنیم، ساختار پیچیدهی قدرت در فرهنگ عامه است. بعد از سال ۲۰۱۱، موقعیتهای جدیدی برای به چالش کشیدن مرزها، طبقه بندی جامعه و مقاومت در برابر فرهنگ سلطهگری به وجود آمد. موقعیتی که اهمیت سیاسی و مادی فرهنگ عامه را تقویت کرد.
فرهنگ عامه، به عنوان یک مکان مهم مبارزه بر سر معانی، این توانایی را دارد که تلاش های طبقات حاکم و فرودست را برای ایجاد پروژه های هژمونیک و سلطهگرایانهی جدید پس از ۲۵ ژانویه آشکار کند. این توانایی تصویر گستردهتری از مبارزه سیاسی-اجتماعی را ارائه میدهد که در روایتهای علوم سیاسی تطبیقی مرسوم، اقتدارگرایی/دموکراسیسازی نامیده میشود، که در آن فرآیندهای سیاسی رسمی را به عنوان فرآیندهای عمومی معرفی میکند.
بازنماییهای فرهنگی جدید مردم، هویت مصری و خود واژهی انقلاب بهطور جدایی ناپذیری با مبارزات بر سر ماهیت نظام سیاسی نو ظهورگره خوردهاند. شناسایی ماهیت این مبارزات و کاوش در محتوا و زیبایی شناسی فرهنگ عامه در این دوره به طور بالقوه بینش جدیدی در مورد اینکه چرا برخی از نیروهای سیاسی-اجتماعی شکست خوردند و برخی دیگر موفق شدند بر مصر حکومت کنند، ارائه می دهد.
نویسندگان: نیکولا پرت و سارا سلیم \ برگردان: آکادمی چراغ