در این مطلب به مقوله آزار جنسی به عنوان استراتژی اعمال قدرت جنسی می پردازیم:
خبر کوتاه و البته تکان دهندهاست.
روزنامه والاستریت در گزارشی بتازگی خبر داده است که «نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران، بازرسان زن آژانس بین المللی انرژی اتمی را در چند ماه اخیر، در هنگام بازرسی مورد آزار جنسی قرار دادهاند.» این موارد شامل لمس ناخواسته بدن این زنان توسط نیروهای امنیتی مرد جمهوری اسلامی ایران بوده است.شاید برای بسیاری درک چرایی این مساله سخت باشد. شاید چنانچه افسانههای تجاوز این باور را ساختهاند عدهای فکر کنند که «این حرکت نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی از سر عدم کنترل بر میل جنسیشان بوده باشد.» شاید عدهای به خاطر میزان ابتذال نهفته در این خبر بدون اشراف به دهشتناکی زمینههای اجتماعی و سیاسی آن بدان بخندند.
اما من تلاش میکنم توسط این یادداشت توضیح بدهم که چرا خشونت جنسی بازرسان زن آژانس هستهای از طرف مامورین امنیتی جمهوری اسلامی، نه اتفاقی ناگهانی، که ادامه سیاست خشونتورز جنسی و جنسیتی جمهوری اسلامی در راه حکومتداری از طریق مردسالاری سازماندهی شدهاست. با مطالعهای معمولی در مورد ریشههای اجتماعی/ سیاسی خشونت جنسی به سرعت می توان به این واقعیت رسید که خشونت جنسی مکرارا در جنگها به عنوان سلاح جنگی علیه مردمی که به آنها هجوم برده شده، استفاده شده است. همینطور وقتی به نظام شکنجههای سازماندهیشده در بسیاری از نقاط دنیا نگاه میکنیم، میبینیم که بسیاری از نظامهای جزائی ـ خصوصا نظامهای جزائی حکومتهای استبدادی ـ از خشونت جنسی به عنوان ابزار شکنجه بهره بردهاند.
برای فهمیدن رابطه بین خشونت جنسی و حکومت جمهوری اسلامی باید ابتدا به امر خود مفهوم خشونت جنسی را واکاوی کنیم، بعد به سراغ تعریف جمهوری اسلامی از امر جنسی و جنسیتی برویم و بعد رابطه این دو باهم را اندازه بگیریم.
خشونت جنسی و انگیزههای آن چیستند؟
خشونت جنسی که طیف گسترهای از آزارهای جنسی تا اعمال تجاوز جنسی را دربر میگیرد، در مطالعات اجتماعی، به نوعی «اعمال قدرت» از طریق عمل جنسی گفته میشود. دلیل خشونت خواندن «اعمال قدرت جنسی» اینست که فرد خشونتدیده، به عمل جنسی رفته بر او در هنگام خشونت جنسی، رضایت نداشته است.
پس از تعریف خشونت جنسی به عنوان «اعمال قدرت جنسی» باید به این سوال مهم فکر کنیم: «چه کسانی، به چه دلیلی بر دیگران اعمال قدرت جنسی میکنند؟»
تا همین امروز باور اینکه «مردی که خشونت جنسی میکند بر میل جنسی خود، در لحظه تجاوز یا آزار جنسی، کنترلی نداشته است» یکی از مسلطترین باورهای نادرست در زمینه خشونت جنسی است. تحقیقها اما نشان دادهاند که هیچ بیماری که به واسطه آن مردان به یکباره کنترل خود روی عمل جنسیشان را از دست بدهند وجود نداشته و ندارد. این یک افسانه است. افسانهای که در باور عمومی جامعه مردسالار کم رواج ندارد.
پس این چه کسانی هستند که خشونت جنسی میکنند؟ آنها بر روی چه کسانی خشونت جنسی میکنند و چرا به این عمل دست میزنند؟
از آنجایی که فرد خشونتگر جنسی در واقع دارد اعمال قدرت میکند؛ پس او لاجرم به قدرتی دسترسی دارد که توانسته از طریق آن اعمال قدرت جنسی کند، در نتیجه میتوان عاملان خشونت جنسی را جز افرادی در نظر گرفت که به امتیازهایی که به انها قدرت اعمال خشونت جنسی میدهد، دسترسی دارند.
تحقیقات اجتماعی در زمینه مسائل جنسی و جنسیتی نشان میدهند که به واسطه «مردسالاری» داشتن عاملیت جنسی امری مردانه تلقی شده و از این طریق آن زنان و اقلیتهای جنسی و جنسیتی فاقد عاملیت جنسی درنظر گرفته میشوند. این امر به مردانی که دارای این قدرت هستند امکان این را میدهد که از طریق «اعمال قدرت جنسی» زورگویی و قدرتنمایی کنند. انگیزه اعمال قدرت جنسی نیز اینجا روشن میشود: قدرتنمایی.
در واقع بر خلاف تصور معمول اعمال قدرت جنسی نه به میل جنسی بلکه به اعمال قدرت و خشونت از منظر جنسی ربط دارد. تفاوت این دو در این است که اگر میل جنسی محرکه خشونت جنسی بود آنگاه لاجرم تاحدی از فکر و عاملیت فرد خشونتگر جنسی در خشونت جنسی چشمپوشی میشد. اما با در نظر گرفتن اعمال قدرت جنسی به عنوان معنای «خشونت جنسی»، ما باید بیش از مساله «میل کنترل نشده جنسی» به مناسبات قدرت از منظر سیاسی و اجتماعی آن در زمینههای جنسی و جنسیتی فکر کنیم.
مناسبات قدرت مردسالار خشونت جنسی را به عنوانی نوع اعمال قدرت از طرف کسانی که عاملیت جنسیشان بیشتر در نظر گرفته شده به کسانی که این عاملیت در آنها کمتر در نظر گرفته شده، یا قرار است به واسطه اعمال زور این عاملیت از آنها گرفته شود، عادی سازی میکند. این عمل به این معنا نیست که خشونتگر جنسی برای رفع نیاز جنسیاش دست به ارتکاب این اعمال قدرت میزند. چنانچه در موراد استفاده از خشونت جنسی به عنوان سلاح و مواجهه جنگی و یا ابزار شکنجه میبینیم: «آنجا شکست زندانی یا مورد هجوم قرار گرفته جنگی است که انگیزه این اعمال قدرت جنسی بر اوست» و نه میل جنسی برای «بودن با او».
رویکرد جمهوری اسلامی در موضوعات جنسی و جنسیتی:
به خوبی قابل رویت است که نظامی که در ابتدای قدرت گرفتنش، قدرت گرفتن خود را با اعمال حجاب اجباری و «عامیلت جنسی زدایی» هر چه بیشتر از زن پیوند میزند؛ چه نگاهی به مساله اعمال قدرت از منظر جنسی دارد.
نظام جمهوری اسلامی با اجباری کردن حجاب به زنان پیام داد:« این شما هستید که به خاطر کنترل شدن میل جنسی مردان باید خود را بپوشانید».
برای نظم جنسی جنسیتی جمهوری اسلامی همه چیز در همین دوگانه مرد همانجنسیتی دگرجنسگرای حامل عامیلت جنسی و زن فاقد عامیلت جنسی تعریف می شود. در این بین اقلیتهای جنسی و جنسیتی تا بیشترین حد ممکن به حاشیه میروند و زنان به عنوان نیمی از جامعه تحت سیطره قدرت جنسی نیمی دیگر باقی میمانند. جمهوری اسلامی از پروار کردن نظاممند این نظم جنسی و جنسیتی به حدی از مردسالاری رسیده است که در آن مردانگی حامل اعمال قدرت جنسی بر هر چه غیرمردانه تعریف شده است یا قرار است که مورد خشونت باشد، باقی بماند. جمهوری اسلامی نظم سیاسی خود را به چنین تصویر جنسی و جنسیتی از خود پیوند زده است.
بدین واسطه است که با خواندن خبر آزار جنسی بازرسان آژانس انرژی هستهای توسط نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی باید این عمل را یک عمل با روحیه تهاجمی بپنداریم. یک استراتژی که حتی به بازرس آژانس هسته ای میگوید در برابر قدرت مردسالار من تو به عنوان زن اینجا چه میکنی؟ آمدهای ما را بازرسی کنی ولی من به تو اعمال قدرت جنسی میکنم. این آن پیامی است که آزار جنسی یک سری بازرس زن توسط نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی حامل آن است.
نویسنده: مینا خانی
در مقاله ی روایت آزار جنسی توسط بازجو؛ شکنجه جنسی و مسئله قدرت ، آکادمی چراغ به تحلیل وضعیت اتاق های بازجویی و موضوع آزار جنسی به عنوان استراتژی اعمال فشار می پردازد.