در این مطلب به حق انتخاب مادر بودن و چالشهای پیرامون آن برای زنان میپردازیم:
روزگاری داشتن فرزند یک روش زیست بدون چونوچرا برای زنان محسوب میشد. زنان غالباً حق نداشتند با پرسشهایی فلسفی دربارهی این روش زیستن روبهرو شوند؛اینکه چرا بچهدار میشوند و آیا این توانایی را دارند تا از عهدهی مادر شدن برآیند یا نه؟ در واقع بچهدار شدن یک روند طبیعی زندگی به حساب میآمد. آدمها به دنیا میآیند، بزرگ میشوند، ازدواج میکنند، بچهدار میشوند و این چرخه ادامه خواهد یافت. حتی در حال حاضر در بسیاری از جوامع و فرهنگها این نگرش به قوت خود باقی است.
اما در دوران معاصر این وظیفه و یا به عبارتی «رسالت زندگی» توسط بسیاری از زنان مورد تردید قرار گرفته و برای کسانی که بهطور مداوم در معرض هنجارهای سنتی و جنسیتی هستند، به چالش بزرگی تبدیل شده است. چرا که جامعه مایل است مادر بودن را امری ذاتی و هدف غایی برای زن در نظر بگیرد و سعی دارد زنان را به سمت پرورش فرزند سوق دهد. در غیر این صورت متخلفان با برچسبهایی چون عدم زنانگی، عدم بلوغ عاطفی، خودخواه و شرور روبهرو خواهند شد.
مادری یک موقعیت پیشفرض
قرار نیست متعلق به قشر یا طبقهی خاصی باشید تا عدهای تصمیم شما مبنی بر مادر نشدن را یک خطا و خیانت بیولوژیکی درنظر بگیرند. به طور مشترک در همهی اقشار و گروههای اجتماعی یک نوع نگرش ایدئولوژیک نسبت به نقش مادری زنان وجود دارد که در آن بر این امر تاکید میشود که هدف غایی یا به اصطلاح عامیانهتر «خوشبختی» یک زن در گرو مادر شدن او است. طبق این نگاه ایدئولوژیکی، باورپذیر نیست که یک زن بدون تجربهی مادرانگی بتواند خوشحال و راضی باشد، چرا که بدون تردید او بر بیارزشی و «فقدان» خود آگاه است و بابت آن تا همواره رنج خواهد کشید. بر اساس این نگرش داشتن فرزند برای زنان یک موقعیت پیشفرض و از قبل تعیینشده است و هرگونه تصمیم مبتنی بر عدم فرزندآوری چیزی غریب و غیرعادی قلمداد میگردد که نیاز به توضیح و توجیه دارد.
از محدودیتهای محیطی تا ارادهی فردی
بیفرزندی و کاهش نرخ زادوولد پدیدهی جدیدی نیست. با این حال در گذشته جبر محیط و محدودیتهای فیزیکی بیش از انگیزههای فردی بر این امر تاثیرگذار بود. عواملی چون ناباروری، فقر شدید، تغذیهی نامناسب، بیماری و نرخ پایین ازدواج ناشی از جنگ از مهمترین این دلایل بهشمار میآمدند. در چنین شرایطی انتخاب آگاهانه بر نداشتن فرزند چندان وجود نداشت، خصوصاً اینکه وسایل پیشگیری از بارداری نیز در دسترس نبود و احتمال بارداری زن با هر بار رابطهی جنسی بسیار بالا میرفت. در چنین شرایطی احتمالا اگر زنی تصمیم به عدم بارداری میگرفت، یعنی قصد داشت تارک دنیا شود.
این روند در دنیای امروز با گذشته متفاوت است. زیرا زنانی که خواهان داشتن فرزند نیستند طیف مختلفی از زنان سالم، تحصیلکرده، از نظر جنسی فعال و چه بسا ازدواجکرده (بیشتر در جوامع مرفه غربی) را دربرمیگیرند؛ زنانی که داوطلبانه تمایلی به داشتن فرزند ندارند.
در کشاکش امری طبیعی و امری اخلاقی
زنان در دنیای امروز تحولات بسیاری را ازسر گذراندهاند و برای مواجهه با کلیشهها و محدودیتهای اجتماعی راه دشواری را پیمودهاند. با این وجود همچنان برخی نگرشها در مورد آنها باقی مانده است. به عنوان مثال این نگاه که هر زن یک مادر بالقوه است و باید به این سمت سوق داده شود. از خانواده تا طیف وسیعی از دوستان، محیط کاری و رسانهها در حال ارسال این دست پیامها هستند. زنان خصوصاً با آغاز سیسالگی دائما با پرسشهایی مثل «کی مادر میشوی؟» «چه کسی در دوران پیری از تو مراقبت خواهد کرد؟» «نگران نیستی اگر فرصت مادر بودن را برای همیشه از دست بدهی؟» روبهرو هستند. این پرسشها فشار بسیاری بر چنین زنانی وارد خواهد کرد. به ویژه وقتی با انگهایی مثل خودخواه، نابالغ و بازنده همراه میشود. اما آیا واقعا تصمیم به مادر نشدن یک تصمیم اشتباه است؟
چیزی که مسلم است این است که امروزه دلایل و پدیدههای اجتماعی گستردهای اعم از فردی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بر بسیاری از تصمیمات انسان تاثیرگذارند. در مورد بچهدار شدن نیز این موضوع صدق میکند و اتفاقاً بسیار منطقی به نظر میرسد. چرا که این قسم از افراد انتخاب خود را محدود به سرنوشت طبیعی ندانسته و به محاسبات عقلانی و اخلاقی واکنش دقیقتری نشان میدهند.
جنبههای منفی و اجتنابناپذیر مادری
حقیقت این است که در بحث کلیشهای مادرانگی همواره جنبههای منفی و اجتنابناپذیر آن پنهان میماند و به زنان گفته نمیشود که دقیقاً با چه چیزی قرار است روبهرو شوند و سرنوشت آنها تا چه اندازه با این تصمیم تغییر خواهد کرد. غالباً جامعه پر است از پیامهایی که مادرانگی را امری شکوهمند و لذتبخش میدانند، اما در حقیقت برای بسیاری از زنان این تجربه بسیار متفاوت است. انگیزهی این پنهانکاری میتواند ترس از «به تعویق افتادن» بچهدارشدن زنان باشد. در چنین رویکردی دائماً از یک ساعت بیولوژیکی برای زنان صحبت میشود که مطابق آن باید تصمیمات بیولوژیکی خود را سامان دهند. در واقع این بیولوژی زن است که زندگی او را کنترل میکند و در این مسیر جاهطلبیهای فردی و اجتماعی مدنظر قرار نمیگیرند.
تضاد مادری با ارزشهای جامعه
از سوی دیگر مادر شدن گاهی با ارزشهای جامعهی مدرن در تضاد است و همچنان جامعه و سیاست نمیخواهد وضعیت زنان در جامعه را بهبود ببخشد. زنان به محض انتخاب نقش مادری از بسیاری از امتیازات اجتماعی خود دور میشوند. آنها از دستمزد کمتری برخوردارند، باید بیش از حد کار کنند و در صورت شاغل بودن وظایفشان دو چندان میشود. علاوه بر این در محیط کار و خانه دائماً به عنوان یک انسان نادیده گرفته میشوند، منزوی شده و همیشه به عنوان یک مادر گناهکار باید پاسخگو باشند. از سویی دیگر، درخواست برای مراقبت از کودکان مقرونبهصرفه نیست و امکان کار انعطافپذیر نیز چندان وجود ندارد.
از همهی اینها مهمتر، در همهی جوامع غالباً تولیدمثل یک عمل مشارکتی است که با کمک فردی دیگر تحقق مییابد. خصوصاً در کشورهای درحالتوسعه مثل ایران و کشورهای خاورمیانه که خانواده از یک زن و مرد تشکیل میشود، داشتن فرزند تنها در چارچوب خانواده مشروعیت دارد. در این جوامع انتخاب مادر مجرد با مشکلاتی بیش از سایر جوامع مدرن روبهرو است.
علاوه بر این، امروزه بحث فرزندآوری مسألهای اخلاقی بوده و با سوالات بسیاری همراه است. آیا فرد از نظر روحی، روانی، جسمی و اقتصادی میتواند مسئولیت موجود دیگری را برعهده بگیرد؟ میتواند بستر مناسب برای رشد و شکوفایی فرزندش را فراهم کند؟ آیا میتواند فشار یک مادر ایدهال بودن را تحمل کند، همواره مورد قضاوت قرار بگیرد و آرامش خود را حفظ کند؟ طرح این پرسشها اتفاقاً نه تنها خودخواهانه و شرورانه نیست بلکه بسیار نوعدوستانه و واقعگرایانه است.
امیدها
زنان به عنوان یک انسان تنها یک ماهیت جسمانی با یک ساعت بیولوژیک نیستند. آنها حق دارند که دربارهی خودشان تصمیم بگیرند. بنابراین زمان آن رسیده که جامعه بپذیرد همهی زنان مثل هم نیستند و رویاها و اهداف متفاوتی را دنبال میکنند. زنانی که بچهدار نمیشوند خودخواه و از نظر عاطفی نابالغ نیستند. برعکس آنها زنانی هستند که خودشناسی و پختگی لازم را دارند تا بتوانند فشار اجتماعی عظیمی را تحمل کرده و زندگی مناسب خود را انتخاب نمایند.
برخلاف انتظارات، لزوما بچهدار شدن باعث شادی بیشتر نمیشود و کسانی که بچهدار نشدهاند نیز لزوما افراد غمگینی نیستند. این یک تصمیم شخصی است و هر زنی هر زمان که احساس کند آمادگی لازم را برای بچهدار شدن دارد، میتواند نسبت به آن اقدام کند. او موظف نیس بابت تصمیمات شخصی خود به دیگران پاسخگو باشد.
اگر مایل نیستید هرگز بچهدار شوید یا میخواهید آن را تا زمان مناسب به تعویق بیندازید و اگر اولویتهای دیگری دارید، باید بدانید که تنها نیستید و زنانی همچون شما بسیارند. بله، این احتمال همواره وجود دارد که بابت تصمیمهای امروزتان در آینده پشیمان شوید، اما کیست که هرگز پشیمانی را تجربه نکرده باشد؟
نویسنده: آرام معتمدنیا