گزارش شماره(۱): تجربهی آزار جنسی در جامعه و محیط کار
در این مقاله ما به محیط کار زیر ذرهبین پرداخته ایم :
بهار سال ۱۴۰۰ گروه پژوهشیِ هیأت نویسندگان آکادمی چراغ، تصمیم گرفت تا با استفاده از ظرفیتهای در دسترسی که دارد، بررسی مقدماتی نسبت به چند موضوع به عمل آورد. در درجهی اول محوریت این بررسی در رابطه با تجربهی آزار جنسی در محیط کار بود. اینکه بدانیم مخاطبانمان تا چه سطحی آزار جنسی را تجربه کردهاند و چه میزان آگاهی از آن در محیط کارشان دارند. این موضوع سبب شد تا پرسشنامهای تنظیم کنیم و آن را بر روی وبسایت آکادمی چراغ قرار داده و از مخاطبانمان بخواهیم که آن را بر اساس تجربهشان از محیط کار در ایران پاسخ دهند. گزارش زیر اولین گزارش از سلسله گزارشهای ما بر اساس یافتههایمان از این پیمایش است.
مقدمه
در ژوئن ۲۰۱۹ در یکصد و هشتمین دورهی کنفرانسهای سازمان بینالمللی کار ILO که تمرکز زیادی روی مسألهی خشونت داشت، دو بند به تصویب رسید که در آن به صراحت ابراز شده است که هرگونه خشونت و آزار در دنیای کار دیگر قابل تحمل نیست و باید پایان یابد.
اگرچه ممکن است که بخش مهمی از بیانیههای کنوانسیونهای بینالمللی در برخی کشورها عملاً در فضای کاری و حتی قوانین کار به رسمیت شناخته نشوند، اما مهم است که افراد با رجوع به آنها بدانند که حقوق اولیهی آنها در محیط کار لزوماً آن چیزی نیست که ممکن است هرگز در حقشان اجرا نمیشود. همین آگاهی میتواند بخش مهمی از تحرک نیروی کار برای دستیابی به وضعیت بهتر را رقم بزند. همچنین وجود چارچوبهای مشترک جهانی میتواند برای پیشگیری و مقابله به بازیگران اصلی دنیای کار (یعنی دولتها و نمایندگانشان) رویکرد و بینش اعطا کند.
اهمیت این مصوبههای مورد اشاره در آن است که ذکر میکند که هرکس حق دارد تا در محیط کاری فارغ از خشونت و آزار -من جمله خشونت و آزارهای جنسی/جنسیتی– کار کند. در واقع چنین بیانی هر نوع محیط کاری را در بر میگیرد و از همین رو هم هست که در آن به دنیای کار اشاره شده است. دنیایی که شامل هر نوعی از محیط کار از اقتصاد رسمی و غیر رسمی گرفته تا مناطق روستایی و شهر را شامل میشود. در هر بستر اجتماعی و فرهنگی و با هر شرایط اقتصادی- مذهبی و اجتماعی. در این کنوانسیون آزار به مجموعهای از رفتارها، تهدیدها یا بیم وقوع آنها ناشی از هر سطحی از علایم ابراز شده گفته میشود که در هر صورتی غیرقابل قبولند و چه یک بار و چه بیش از یک بار تکرار شوند، هدفشان و پیامدشان در اصل آسیب جسمی، روانی، جنسی و البته اقتصادی است. ماده یک از این الحاقیه به طور مشخص به آزارهای جنسی اشاره دارد.
آزار جنسی که پدیدهای به طور مشخص شایع و البته منفی است، تحقق برابری در محل کار و جامعه را تهدید میکند؛ حقوق افراد به ویژه قربانیان را تضییع میکند و بر روند پیشرفت شغلیشان تأثیر منفی میگذارد. به طور مشخص توازن جنسیتی نیروی کار را بر هم میریزد و به تشدید شکاف جنسیتی میانجامد. اینها تنها بخشی از عواقب وجود و رخداد آزار جنسی در محیط کار و آن هم تنها از منظر اجتماعی است.
با توجه به اهمیت پیشگیری از وقوع آزار جنسی در جامعه و محیط کار، یکی از اولین قدمها در این رابطه، به دست آوردن سطحی از شناخت از بسترهاست. با توجه به اقبال مساعد به آکادمی چراغ بر آن شدیم تا از این ظرفیت استفاده کنیم و از مخاطبانمان در رابطه با مسالهی وقوع آزار جنسی سوالاتی بپرسیم.
توضیحات
در حال حاضر، هیچ تعریف جهانشمولی از اصطلاحاتی مانند خشونت و یا آزار در محیط کار وجود ندارد.
بخشی از این وضعیت برمیگردد به اینکه دنیای کار (یعنی ساز و کارهای مبتنی بر مطالعه و تحقیق و قانونگذاری در رابطه با محیط کار)، همچنان در حال چانهزنی، مذاکره و استانداردسازی این اصطلاحات و مفاهیم است. این وضعیت زمانی سختتر هم میشود که به زمینهی اجتماعی و فرهنگی هر کشور هم بخواهیم نظر داشته باشیم. آن وقت خواهیم فهمید که در هر زمینه اجتماعی که کار کنید، در واقع تعاریف خودشان از مفهومی همچون آزار را ارائه خواهند داد و این موضوع، کار را هر چه سختتر میکند. نتیجتاً راه درازی برای رسیدن به یک مفهوم جهانشمول پیش پای هر وضعیت مهم و حساس قرار دارد. بهترین راه تا آن زمان این است که به تعاریفی بسنده کنیم که موسسات و سازمانهای بین المللی از این مفاهیم رائه میکنند. آزار جنسی به طرق مختلف و به صورت ناخوشایندی بر ما تأثیر میگذارد.
رفتارهای ناخواسته با محتوای جنسی، حیثیت ما را خدشهدار میکند و میتوانند در ما احساس ترس، تحقیر و یا اهانت ایجاد کند. در طی این پژوهش، آزار جنسی به هر گونه رفتار ناخوشایند و ناخواسته با محتوای جنسی/ جنسیتی و یا کلامی با اشارات جنسی گفته میشود که بر عملکرد فرد در محیط کار تأثیر بگذارد، موجب دخالت غیرمنطقی در عملکرد کاری او شود، معطوف به محیط کار و روابط کاریاش باشد و برای فرد یک محیط کاری مرعوب کننده، خصمانه، توهینآمیز و آزاردهنده را به وجود بیاورد. به طور مشخص پیشآگاهی از چیستی آزار جنسی و تعریف آن به مخاطبان آکادمی داده شده بود.
اعتبار سوالات، قابلیت اطمینان و گزارش یافتهها
در آغاز در پی آن بودیم تا بدانیم کدام دسته از مخاطبان آکادمی چراغ در واقع در دستهی مخاطبان فعال ما هستند.
همچنین از این خلال در پی این برآورد بودیم که اگرنه در پی ادعای تعمیم نیستیم، اما تا کجا میتوانیم با توجه به پراکندگی افراد پاسخگو، مشت را نمونهی خروار بدانیم و در کدام ابعاد نتایج به دست آمده را نزدیک به واقعیت جامعه بدانیم. در دومین گام با بررسی میزان رخداد آزار در میان مخاطبان آکادمی چراغ و رابطهی آن با متغیرهای زمینهای و وابسته، بر آن بودیم تا ابعاد این رخداد را بر اساس آنچه در پرسشنامههای استاندارد شدهی سازمانهای جهانی برای سنجش آزار در محیط کار عنوان میشود مورد پایش قرار دهیم. این کار دو مزیت برای ما داشت:
اول این که اعتبار پرسشنامهمان بر اساس منابع اخذ سوالات که الف) سوالات استاندارد شده و ب) نظر متخصصان بود تأیید میشد؛ و دوم اینکه این امکان را به دست میآوردیم تا پایشی اولیه از وقوع رخداد آزار جنسی در محیط کار بر حسب دستهبندی ارایه دهیم. همچنین با وجود عدم داعیه داشتن بر تعمیم و تکرار، اما برای اطمینان از شاخص اطمینان پذیری، پرسشها مورد آزمون اولیه و بازآزمون قرار گرفت. نهایتا در پی آن بودیم تا گزارشی که از خلال آن یافتههایمان را منتشر میکنیم، متنی قابل استفاده برای گروههای مختلف اجتماع باشد. نتیجتاً ضمن آنکه سعی کردیم تا جای ممکن توضیح یافتهها را سادهسازی کنیم و از کاربرد اصطلاحات تخصصی بپرهیزیم، بر این عهد خود با مخاطبانمان استوار ماندیم که تمامی آنچه از خلال پایش اولیهی زمینهی اجتماعی در دسترسمان به دست آمد را گزارش کنیم.
با توجه به موارد ذکر شده و موارد بسیاری که از خلال این گزارش مورد اشاره قرار میگیرند، این پژوهش را میتوان یک پیمایش مقدماتی برای پایش زمینهها دانست. با توجه به اعتقاد عمیق ما در رابطه با لزوم بررسی رخدادهایی نظیر آزار جنسی در محیط کار از طریق بررسی عمیق تجربهها، امیدواریم بتوانیم با استفاده از این یافتههای مقدماتی در آیندهای نه چندان دور یافتههای مبتنی بر مصاحبه و تجربهی زیستهی قربانیان آزار جنسی در محیط کار را با شما به اشتراک بگذاریم. بخشی از این مصاحبهها در برخی یادداشتهای آکادمی چراغ به طور جسته و گریخته مورد استفاده قرار گرفتهاند.
جامعهی نمونه و اطلاعاتی راجع به پاسخدهندگان
جامعهی نمونه در این تحقیق شامل همهی افراد مشمول سن فعالیت اقتصادی –جمعیت فعال- است. بر اساس تعاریف این سن میان 15 تا 65 است.
بالای 97% پاسخگویان این پرسشنامه در سنین بین 19 تا 49 سال بودند.
نزدیک به 30% آنها در حال حاضر مشغول به کار نبوده و باقی مشغول به کار بودند.
از میان پاسخگویان افرادی که در حال حاضر اولین تجربهی شغلیشان را پشت سر میگذاشتند 9 نفر بودند.
3 نفر اظهار کردهاند که در گذشته و اکنون هیچ شغلی نداشته و ندارند که از روند اندازهگیری در پاسخهای مبنی بر آزار جنسی در محیط کار حذف شدند.
مشارکتکنندگان واجد تحصیلات فوق دیپلم و زیر فوق دیپلم شامل نزدیک به 12% کل پاسخگویان بودهاند. قریب به48 درصد پاسخگویان دارای مدارج تحصیلات تکمیلی و مابقی نزدیک به 40% دیگر افراد شرکتکننده در تحقیق واجد مدرک کارشناسی بودهاند.
پراکندگی مشاغل در میان پاسخگویان تقریباً شامل 43% مشغول در بخش خدمات، 30% بخش صنعت، 20% اقتصاد و تجارت و 7% سایر بخشهای اقتصادی است.
در این میان 57% افراد خود را حایز جایگاه شغلی متوسط، نزدیک به 33% کارفرما یا شاغل سطح بالا و نهایتا تنها 10% شرایط کار خود را سطح پایین ارزیابی کردهاند. (شاید بتوان گفت که در اینجا دو مسألهی دسترسی و مخاطب بودن نیز به چشم میآید).
تجربهی وقوع آزار جنسی در محیط کار و غیر از آن
یکی از سوالاتی که به طور کلی از افراد پرسیده شد، پیش از مطرح کردن موضوع آزار جنسی در محیط کار، وجود تجربهی آزار جنسی در طول زندگی و به طور کلی است. البته که باید به این موضوع التفات داشته باشیم که تمام کسانی که در محیط کار مورد آزار جنسی واقع شده باشند حتما به این گزینه هم پاسخ مثبت میدهند. اما این امکان وجود دارد که عکس آن نیز وجود داشته باشد. برای بررسی این وضعیت این سوال در پرسشنامه قرار گرفت.
از میان تمام پاسخهای صحیح اخذشده، فقط و فقط نزدیک به 6% از افراد بودند که هیچگونه رخداد مبتنی بر آزار جنسی در هیچ کجا برایشان رخ نداده بود. این بدان معناست که 94% افراد یا با قطعیت تمام و یا با اندکی شک (چیزی حدود 5/4% از باقی پاسخگویان) اذعان داشتند که در زندگیشان تجربهی وقوع آزار جنسی را داشتهاند.
جالب اینجاست که تمام پاسخگویانی که نسبت به وقوع یا عدم وقوع آزار جنسی اطمینان نداشتند مشمول مردان میشد. در واقع این مردان حاضر در این تحقیق بودند که در مواجهه با آزار جنسی تعریف دقیقی از چیستی آن نداشتند و هنگامی که احساس میکردند قربانی آزار شدهاند همچنان با عدم قطعیت کامل پاسخ میدادند. (از کل مردانی که در این تحقیق شرکت کردهاند دو نفر مطمئن بودهاند که مورد آزار واقع نشده، یک نفر مطمئن بوده که مورد آزار واقع شده و 24 نفر –یعنی بالغ بر 89% مردان حاضر در تحقیق- نسبت به آزاری که با آن مواجه بودند مطمئن نبودند).
همهی کسانی که خودشان را با جنسیتی غیر از زن یا مرد بودن تعریف میکردند مورد آزار (آن هم در شرایط بدون شاهد) قرار گرفته بودند.
88/8% زنان حاضر در تحقیق (یعنی 501 نفر از 565 نفر) مطمئناً تجربهی آزار جنسی داشتهاند.
اگرچه غالب پاسخگویان ما زنان بودند، اما پاسخها راجع به همین تعداد اندک مردان و دیگرجنسیتها هم واجد دستاوردهای جالبی بود.
در مرحلهی بعد و گذشتن از آزار جنسی در معنای عام آن، به آزار جنسی به طور خاص در محیط کار پرداختیم. از میان پاسخگویانی که تجربهی آزار جنسی داشتهاند، نزدیک به 77% آنها زنانی بودند که آزار جنسی را در محیط کار تجربه کردند. 3/8% زنان و مردانی بودهاند که مطمئن نبودند اتفاقی که برایشان رخ داده آزار بوده یا خیر (تعداد تقریباً برابر) و تمام افراد با هویتیابی جنسیتی غیر از زن و مرد (نزدیک به 1%) هم آزار جنسی در محیط کار را گزارش کردهاند.
همچنین از میان زنان شرکتکننده در تحقیق 117 نفر تجربهی آزار جنسی در محیط کار را نداشتهاند که البته همچنان که پیشتر مورد اشاره قرار گرفت این بدان معنا نیست که هرگز مورد آزار جنسی واقع نشدهاند.
به طور کلی نیز میتوان گفت که 84/7% از افرادی که تجربهی آزار جنسی در جامعه را دارند، در محیط کار نیز تجربهی آزار جنسی را دارند. (در گزارش این تحقیق به واسطهی اینکه تعداد پاسخگویان مرد و یا دیگر جنسیتها نسبت به کل از پراکندگی قانعکننده برخوردار نبود، از اعلام عددی حول محور میزان افرادی که در محیط کار مورد آزار قرار میگیرند اجتناب کردهایم. چراکه با توجه به دادهها نزدیک به 90% گزارش آزارهای جنسی در این پژوهش مربوط به زنان است. اگرچه این یافته میتواند به سادگی منطبق بر سایر پژوهشهای انجامشده هم بشود، اما به خاطر موضوع ذکر شده ترجیح میدهیم نسبتها را در عدد کلی ذکر کنیم).
در مورد زمان سپری شده از آزار جنسی، با توجه به اینکه تقریباً فراوانی اعداد گزارش شده راجع به زمان سپری شده از وقوع آزار جنسی درمحیط کار برابر بود، به نظر میرسد که میتوان ادعا کرد که آزار جنسی در طول زمان همواره وجود داشته و پدیدهای است که چندان در کوتاهمدت و بدون انجام اقدامات پیشگیرانه از میزان آن کاسته نمیشود.
نتیجهگیری
اگر بر اساس نتایج به دست آمده، غالب پاسخگویان این پژوهش را «جوانانِ تحصیلکردهی طبقهی متوسطیِ غالبا مشغول در بخش خدماتی اقتصاد» در نظر بگیریم، با توجه به تعداد شرکتکنندگان و با اندکی اغماض -به ویژه با تکیه بر انطباق سوالات بر پژوهشها و تجارب پیشین- شاید بتوانیم نتایج گزارششده را تا حدودی آینهی آن چیزی بدانیم که لااقل در این بخش از محیطهای کاری در حال رخ دادن است.
همین نتیجهگیری اولیه از مخاطبان نیز میتواند حامل پیام مهمی باشد:
مسألهی دسترسی و امکان آگاهی بخشی. اینکه بخش عمدهای از امکان آگاهی بخشی از خلال رسانههای اجتماعی از محیطهای کاری که برآیند دقیقی از آنها نداریم ممکن است باز بماند. در همین جا هم هست که نقش گروههای فعال در بطن جامعه و دسترسی مستقیم به محیطهای کاری در آموزش و آگاهیبخشی به چشم میآیند. همچنین به طور مشخص میتوان بر این گزارهی کلیشهای که افراد آزاردیده را فاقد تحصیلات یا آگاهی میدانند خط قرمزی بکشیم. به طور مشخص همانطور که در تمام مطالب آکادمی چراغ به کرات تأکید کردهایم، آزار جنسی رابطهی مستقیم با برخورداری از قدرت دارد. در واقع اگرچه آگاهی میتواند ما را نسبت به وقوع آزار هشیار کند، اما چنین آگاهی لزوماً به معنای تحصیلات دانشگاهی نیست. همچنین برخی از افسانههای مربوط به آزارهای جنسی بر این پاشنه میچرخند که در محیطهای کاری مبتنی بر خدمات (مانند آموزش و پزشکی و جز آن در مقابل محیطهای صنعتی و تجارت) احتمالاً آزار کمتری رخ میدهد. یافتههای ما نشان میدهد که این گزاره نیز ابداً صحیح نیست.
از دیگر سو ناظریم که بیش از ۸۰ درصد پاسخگویان هم در محیط کار و هم خارج از آن آزار جنسی را تجربه کردهاند. در گزارشهای بعدی ذکر خواهیم کرد که بیشتر افراد چه نوع آزاری را از سر گذراندهاند اما با توجه به گسترهی وسیع رخداد مبتنی بر آزار، و گزارش آن، میتوان به این نکته رسید که بخش وسیعی از شاغلان نه تنها در محیط کارشان که حتی در محیط جامعه نیز احساس امنیت از نظر وقوع آزار جنسی ندارند. همچنین یکی از مهمترین یافتههای این بخش از گزارش تفاوت تعداد پاسخگویان در میان جنسیتهاست. تقریباً اکثریت قریب به اتفاق پاسخگویان این پیمایش زنان بودند. در مورد افرادی که از نظر هویت جنسیتی خود را مرد یا زن تعریف نمیکنند شاید یکی از مهمترین دلایل -پس از عدم دسترسی- مسألهی عدم اطمینان باشد. در بستری اجتماعی که همواره ترس از «لو رفتن» و «شناخته شدن» برای این افراد وجود دارد چراکه به رسمیت شناخته نمیشوند، بدیهی است که اطمینان به هر پلتفرمی سخت باشد.
چراکه بیم آن را دارند که مبادا اطلاعاتشان مورد شناسایی قرار بگیرد. از همین رو و بر اساس تعداد کم پاسخدهندگان رنگینکمانی، ما هیچ نتیجهگیری دقیق و قابل تعمیمی در این زمینه نتوانستیم انجام دهیم. البته همان تعداد اندک را نیز در گزارشمان ذکر میکنیم و به رسمیت میشناسیم.
یافتهها راجع به مردان در این پژوهش قابل توجه است. مردان علیرغم مشارکت پایین موضوع مهمی را به ما یادآور شدند:
عدم آگاهی به چیستی آزار. اگر به یافتهها راجع به آزاردیدگی یا عدم ان در میان مردان برگردیم میبینیم که اکثر مردان پاسخگوی ما، نسبت به اینکه اتفاق ناخوشایندی که برایشان افتاده است آیا آزار بوده یا خیر در تردیدند. در واقع تکیه بر کلیشههای مردسالارانه که مردان را «فاعل» و «خشونتورز» تلقی میکند، گاهی به قیمت آن تمام میشود که پذیرش آزاردیدگی و صحبت کردن از آن را برای مردان به شدت سخت میکند. در واقع چنین وضعیتی مردان را به قربانیان مردسالاری تبدیل میکند. چراکه آنان به طور ناخودآگاه بیم آن دارند که با اذعان به آزاری که دیدهاند هویت مردانهشان دچار خدشه شود.
برای خواندن شماره ی بعدی این مقاله به لینک تاباندن نور به زوایای مخفی محیط کار، گزارش پژوهشی شماره (۲) در وبسایت آکادمی چراغ مراجعه نمایید.