گزارشی از آزار جنسی کارکنان مراکز آموزشی و پژوهشی

گزارشی از آزار جنسی کارکنان مراکز آموزشی و پژوهشی

می‌گفت: «تو خیلی زیبایی، کاری می‌کنم که لذت ببری.»

«فرهنگ تجاوز» سبب می‌شود بسیاری از زنانی که مورد آزار جنسی قرار می‌گیرند، خود را مقصر بدانند. بنابر مقاله‌ فرهنگ تجاوز به عنوان نمودی از مناسبات تجاوز که در آکادمی چراغ منتشر شده، فرهنگی که بر اساس آن زن همیشه به عنوان تنها سوژه مورد خشونت جنسی تلقی و به واسطه مردسالاری، خود مقصر تجاوز صورت گرفته تصور می‌شود را «فرهنگ تجاوز» می‌نامند. هنگامی که سودابه مورد آزار جنسی در محیط کار قرار گرفت موضوع را از دیگران مخفی کرد زیرا مطمئن نبود که خودش نقشی در وقوع آزار ندارد. او درباره تجربه خود گفت:

«من علاوه بر تحصیل، در دانشگاه کار می‌کردم. محل کارم اتاق بایگانی دانشگاه بود. یک روز که بسیار خسته بودم، سرم را به صندلی تکیه دادم و چشمانم را برای دقایقی بستم. ناگهان یکی از همکاران مرد وارد اتاق شد و گفت به اتاق او رفته و روی میز دراز بکشم. احساس کردم رفتارش طبیعی نیست؛ از روی صندلی بلند شدم تا از اتاق خارج شوم که با دستش بدنم را لمس کرد. خوشبختانه همان لحظه همکار دیگرم وارد اتاق شد وگرنه نمی‌دانم چه اتفاقی می‌افتاد. خیلی ترسیده بودم و همکارانم نیز متوجه اضطرابم شده بودند. آن‌ها از من پرسیدند چه اتفاقی افتاده؛ اما من از پاسخ دادن طفره رفتم. در آن زمان فکر می‌کردم حتما من نیز تقصیری داشتم و نگران بودم مشکلی برایم ایجاد شود. چون رفتارهای آزاردهنده آن همکارم ادامه داشت، ترجیح دادم درخواست جابجایی را از این بخش بدهم».

تشخیص مصادیق آزار جنسی

برخی از افراد با وجود دانش درباره مصادیق گوناگون آزار جنسی، باز هم ممکن است درباره تشخیص آن دچار اشتباه شوند. بر اساس گزارش آکادمی چراغ با وجود اینکه به کرات از مفاهیم آزار جنسی گفته شده؛ ممکن است تشخیص آن همچنان برای آزاردیده مشکل باشد و افراد در موقعیت‌هایی قرار گیرند که برای آن‌ها ناخوشایند است؛ اما قصد طرف مقابل را از رفتارش تشخیص ندهند. لیلا پژوهشگر است و درباره آزار جنسی مطالعه و آگاهی دارد. او تا سال‌ها بعد از آن‌که مورد آزار قرار گرفت، نمی‌دانست آن حس بدی که تجربه کرده از مصادیق آزار جنسی بوده است. لیلا در این مورد گفت:

«با همکارانم برای انجام پژوهشی به سفر کاری رفتیم. مدیر پروژه به من پیشنهاد داد تا با او به مهمانی بروم که در آن افرادی با زمینه مشترک کاری حضور دارند. ما حدود ساعت نه به مهمانی رفتیم و تقریبا ساعت یک به هتل بازگشتیم. مدیر به من گفت برای خوردن ویسکی به اتاق او بروم. من قبول نکردم اما او اصرار کرد و من به شدت معذب بودم. بی‌توجه به ملامت او بر «نه» خود پافشاری کردم. بعد از آن همواره نگران قضاوت او بودم و اینکه من را از پروژه حذف نکند. با وجود همه دانشی که در حوزه آزار جنسی داشتم، سال‌ها بعد متوجه شدم که رفتار مدیرم از مصادیق آزار جنسی است؛ انگار آموزه‌هایم در آن زمان خیلی فعال نبود».

شوخی جنسی از مصادیق پر تکرار آزارجنسی

یکی از مصادیق متداول آزار جنسی، شوخی‌های جنسی است. بنابر گزارش آکادمی چراغ نکته‌ قابل توجه در مورد مکالمات و پیام‌های جنسی در محیط‌های عمومی این است که حتی اگر این‌گونه از مکالمات بین دو نفر شکل بگیرد، برای افراد دیگر که شنونده یا شاهد این مکالمات هستند هم می‌تواند آزار جنسی محسوب شود. یعنی افراد دیگری هم که در معرض این مکالمات و شوخی‌های جنسی قرار می‌گیرند، حتی اگر فقط شنونده باشند نیز شکلی از آزار جنسی را تجربه کرده‌اند.

دینا سال‌ها در مدرسه به عنوان معلم و مدیر داخلی مشغول به فعالیت بود. او از تجربه آزار جنسی در محل کار خود گفت:

«زمانی که در مدرسه کار می‌کردم بارها با شوخی‌های جنسی از طرف همکاران مرد روبرو بودم. آن‌ها فکر می‌کردند ما متوجه این شوخی‌ها نمی‌شویم، درحالیکه به شدت رفتارشان ما را معذب می‌کرد. حتی اعتراض هم فایده نداشت. مسئله دیگر من گزینش آموزش و پرورش بود که سوالات خصوصی بسیاری می‌پرسند که خیلی آزار دهنده است و مجبوری بخاطر شرایط کاری جواب آن‌ها را بدهی. سوالاتی مانند نوع پوشش در منزل، مهمانی و… . با این حال بعد از گذراندن همه این سختی‌ها در مدرسه مشغول به کار شدم. در مدارس پسرانه به ما که پوشش‌مان مانتو بود می‌گفتند «بی‌حجاب». ما در مقایسه با همکاران چادری اگر لبخندی می‌زدیم، بسیار مورد قضاوت قرار می‌گرفتیم و برای‌مان حاشیه‌ساز می‌شد».

زبان‌بازی بستری برای آزارجنسی در محیط کار

یکی از روش‌هایی که آزارگران برای جلب اعتماد قربانیان استفاده می‌کند، تعریف و تمجید از سوابق‌شان است. آنان با تعریف و گاهی بزرگنمایی درباره پیشینه خود به دنبال جلب اعتماد و نزدیک شدن به افراد هستند. سارا در یک مدرسه پسرانه زبان آلمانی تدریس می‌کرد. مدیر مدرسه همواره با تعریف از خود تحت عناوین مختلف مانند عضویت در تیم‌های مهم ورزشی، تحصیلات و… سعی می‌کرد توجه دیگران را به خود جلب کند. او موفق شده بود توجه و اعتماد خانواده سارا را نیز به دست آورد؛ به گونه‌ای که علاوه بر تدریس در آن مدرسه، برادرش نیز آنجا تحصیل می‌کرد. سارا درباره تجربه خود گفت:

«من فکر می‌کنم تنها قربانی آقای مدیر نیستم. او ابتدا از سابقه ورزشی‌اش برای دیگران می‌گفت؛ سپس افراد مختلف مانند معلم‌ها، دانش‌آموزان و… را به بهانه تمرین به سالن ورزشی مدرسه می‌برد. او به بهانه آموزش به بدن من دست می‌زد. ابتدا فکر کردم طبیعی است و با همه این کار را می‎کند. کار به جایی رسید که دیگر دستش را داخل شلوارم می‌کرد و می‌گفت باید ران‌هایت را اینگونه بمالی که باعث چربی‌سوزی شود. باز هم فکر می‌کردم نباید برداشت منفی از کارش کنم تا اینکه فیلم بامب‌شل (Bombshell) را دیدم که در آن مدیر فاکس‌نیوز کارکنان زن را دستمالی می‌کرد؛ آن زمان بود که فهمیدم مورد آزار جنسی قرار گرفته‌ام.

بعد از آن تلاش کردم کمتر با مدیر روبرو شوم؛ کارم را دوست داشتم و دانش‌‎آموزانم برایم مهم بودند. بنابراین، به خودم گفتم تا پایان سال تحصیلی آنجا بمانم. بعد از مدتی تصمیم گرفتم تجربه‌ام را با معاون زن آنجا در میان بگذارم. او شخصیتی حمایتگر و بسیار مهربان داشت. وقتی با یکدیگر صحبت کردیم متوجه شدیم هر دوی ما قربانی آزار جنسی مدیر هستیم. هر دو شوکه بودیم و تصمیم گرفتیم استعفاء دهیم. من هنوز هم فکر می‌کنم ما تنها قربانیان این فرد نیستیم؛ چون می‌دیدم که بارها در اتاقش با والدین و دانش‌آموزان صحبت می‌کند. او با تعریف از دستاوردهای شخصی خود را برتر از دیگران نشان داده؛ سپس آنان را مورد آزار جنسی قرار می‌دهد».

تصمیم گرفتم حضورم را به حداقل برسانم

با توجه به عدم حمایت قانونی بسیاری از کارکنان زنی که مورد آزار جنسی در محیط کار قرار می‌گیرند با راه‌حل‌های شخصی به دنبال ایجاد امنیت در محل کار هستند. فروزان کارش را با مدیریت مدرسه در روستای کوچکی آغاز کرد. او معمولا هفته‌ای یکبار جهت بردن نامه‌های اداری به آموزش و پرورش شهرستان می‌رفت. فروزان از تجربه خود گفت:

«من برای تحویل نامه‌ها نزد کارشناس آموزش رفتم. وقتی نامه را تحویل دادم، گفت باید چیزی را اضافه کنم و وقتی از او خودکار خواستم، دستش را از مچ تا نوک انگشت من کشید. خیلی تعجب کردم و پیش خودم فکر کردم شاید اتفاقی بود. دفعه دوم همان آقا دستم را فشار داد. بعد از آن روز تصمیم گرفتم دیگر کار اداری را خودم انجام ندهم و از فرد دیگری برای ارسال نامه‌ها کمک بگیرم. بعد از چند ماه یک روز برای یک جلسه اداری می‌خواستم به آموزش و پرورش بروم.

همکارم گفت چند نامه را به بخش بسیج اداره ببرم. وقتی وارد اتاق شدم، تنها فرمانده بسیج در اتاق بود. نامه را که تحویل دادم او از پشت میزش بلند شد و به سمت من آمد. او صمیمانه شروع به صحبت کرد. ما در شهر کوچکی زندگی می‌کنیم که ساکنین یکدیگر را می‌شناسند. من فکر کردم به‌خاطر آشنایی اینگونه صحبت می‌کند. تلاش کردم در ذهنم به موضوع دیگری فکر نکنم. موقع خداحافظی و ترک اتاق به سمت من آمد. دستش را از پشت شانه تا پایین بدنم کشید. بعد از آن روز تنها در جلسات عمومی شرکت می‌کردم و تصمیم گرفتم حضورم در آموزش و پرورش را به حداقل برسانم».

وقتی آزار جنسی به استعفا ختم می‌شود

تجربه فروزان از آزار جنسی به این موارد ختم نمی‌شود. به او گفته بودند که می‌تواند برای انجام کارها از مدیر مدرسه کناری کمک بگیرد. فروزان در جلساتی که با مدیر مدرسه داشت، به او گفته بود علاقه‌مند است در نمایشگاه کتاب که اردیبهشت برگزار می‌شود، شرکت کند:

«پس از آن، یک روز آقای مدیر تماس گرفت و گفت قرار است آموزش و پرورش بلیط رفت و برگشت برای نمایشگاه تهیه کند و به عنوان ماموریت افراد علاقه‌مند را به آنجا بفرستد تا برای کتابخانه شهرستان کتاب تهیه کنند. اطلاعاتت را بفرست تا برای تو بلیط بگیرم. گفتم اگر قرار است آموزش و پرورش بلیط را تهیه کند، بگویید به کجا نامه بزنم تا خودم هماهنگی‌ها را انجام دهم.

او گفت من خودم بلیط را تهیه می‌کنم و بعد پول آن را از اداره می‌گیرم. در آن لحظه شک کردم و از او خواستم دقیق‌تر توضیح دهد که باید با کدام بخش هماهنگ کنم. او گفت نیازی نیست به اداره بگویی، من برای هر دو نفرمان بلیط می‌خرم تا دو سه روزی با هم خوش بگذرانیم. اینقدر عصبانی شدم که دعوای شدیدی بین ما شکل گرفت. بعد از پایان سال تحصیلی استعفاء دادم و دیگر به آن روستا نرفتم».

گزارش آزار جنسی در محل کار به مدیر بالادستی

در بسیاری از موارد حتی هنگامی که موضوع آزار و اذیت زنان در محیط کار به مدیر بالادستی گزارش می‌شود، علاوه بر اینکه به نفع افراد نیست، ممکن است سبب اخراج آنان شود. شیلا استاد دانشگاه است. او وقتی مورد آزار جنسی قرار گرفت موضوع را به اطلاع رئیس دانشگاه رساند. شیلا از تجربه خود گفت:

«یک روز رئیس دانشکده من را به دفترش احضار کرد و با لحن بسیار صمیمی شروع به صحبت کرد. او به من گفت پسرش در این ترم شاگرد من است؛ خواست که هوایش را داشته باشم. او پیشنهاد داد در صورت حمایت از پسرش روند هیئت علمی شدن من را تسریع می‌بخشد. هنگامی که در حال صحبت بود، سعی می‌کرد به من نزدیک‌تر شود. من روی یک مبل دونفره نشسته بودم و او از پشت میز خودش به سمت مبل آمد.

او گفت که پسرش در کلاس شرکت نمی‌کند؛ اما من باید به او نمره الف بدهم. حالا دیگر کاملا نزدیک من نشسته بود و نفس‌هایش به من می‌خورد. از روی مبل بلند شدم؛ اما آستین مانتویم را کشید و صورتم را در دستش گرفت. حالم از جمله‌هایش به هم می‌خورد. می‌گفت تو خیلی زیبایی، کاری می‌کنم لذت ببری، حیف است که خشک و خالی از اتاقم بروی و…. محکم بغلم کرد و نمی‌گذاشت بروم.»

ترس همیشگی از دست دادن شغل

شیلا ادامه می‌دهد:

«با اینکه رزمی‌کارم آن لحظه آن‌قدر شوکه بودم که نمی‌توانستم از خودم دفاع کنم. ناگهان یک نفر در اتاق را زد و گفت حاج‌آقا تلفن ضروری دارید و او ناجی من شد. به سرعت از اتاق خارج شدم. حالم خیلی بد بود و مدام گریه می‌کردم. بعد از چند روز یک نامه برای رئیس کل نوشتم و موضوع را شرح دادم؛ اما تا پایان ترم صبر کردم. فرزند او را مردود کردم.

البته می‌دانستم خودش نمره را به نفع فرزندنش تغییر خواهد داد و این کار را کرد. قبل از آن‌که که به دفترش احضارم کند تا در این مورد بازخواست شوم، نامه را به رئیس دانشگاه فرستاده بودم. به دفتر او رفتم و تهدیدش کردم. او نیز من را تهدید کرد. باز هم سعی کرد به من نزدیک شود. تلاش کردم صدایش را ضبط کنم. آزارگر او بود اما در این جامعه زن‌ستیز، نهایتا کسی که اخراج شد من بودم. رئیس دانشگاه در پاسخ نامه‌ام گفت این آقا از خانواده مذهبی است و در صورت افشای این موضوع زندگی‌اش تحت تاثیر قرار خواهد گرفت. نمی‌دانم برای خراب نشدن زندگی آن فرد چند نفر دیگر قربانی شدند».

نگران بودم برای خودم حاشیه ایجاد شود

پرداختن به موضوعات غیر کاری در پیام‌هایی که افراد برای همکاران‌شان می‌فرستند، می‌تواند آزار جنسی علیه آنان را رقم بزند. ندا در یک مدرسه دخترانه مشغول به کار است. آموزش و پرورش دوره‌ای برای نحوه تدریس کتاب‌های جدید گذاشت که توسط یک مدرس مرد اداره می‌شد. ندا از تجربه خود گفت:

«وقتی دوره آموزشی آغاز شد، آن مدرس یک گروه واتس‌آپی تشکیل داد. پس از آن من عکس پروفایل خود را پاک کردم چون نگران بودم در اداره دچار مشکل شوم. بعد از یک روز مدرس پیام خصوصی فرستاد و نظرم را درباره کلاس پرسید. تشکر کردم و گفتم دوره خوبی است. فردای آن روز به بهانه دیگری پیام داد و پرسید چرا عکس پروفایلم را برداشتم.

خیلی تعجب کردم و پاسخ کوتاهی دادم. دلم می‌خواست بگویم چقدر گستاخی. اما او از طرف آموزش و پرورش دوره‌ها را برگزار می‌کرد و اعتبار بسیار زیادی بین افراد داشت. نگران بودم اگر واکنشی نشان دهم، برای خودم حاشیه ایجاد شود و کارم را از دست بدهم. بعدتر او را در شبکه‌های اجتماعی بلاک کردم تا مانع مزاحمتش شوم. آن آقا نگران آبروریزی و بیکار شدن نیست اما من به عنوان زن حتی باید از عکس باحجاب در واتس‌آپ هم بترسم و نگران از دست دادن شغلم باشم».

نویسنده: مقاومت روزمره

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *