بیش از چهار دهه از تحمیل حجاب اجباری میگذرد و ما در این مقاله به موضوع آزار جنسی سیستماتیک و “تنبیه” بیحجابان می پردازیم :
در این مدت بارها شاهد خشونت علیه زنانی بودیم که قانون حجاب را طبق دستور حکومت اجرا نمیکردند و تغییراتی در حد و حدود پوشش خود در خیابان به وجود میآوردند. مرتضی مطهری پیش از انقلاب در کتاب خود با عنوان “مساله حجاب” کل بدن زن به جز صورت و کفین را عورت میداند و از همین رو پوشش کل بدن را ضروری و اسلامی میگرفت. نزد او و حامیان انقلابیاش، زن به شکلی ذاتی میل به خودنمایی دارد و مرد نیز ذاتا شکارچی است و از همینرو حجاب برای حفظ امنیت روانی جامعه وضع شده است تا از تحریک جنسی مردان در اجتماع جلوگیری به عمل آید. عجیب نیست که فرضی چنین ذاتگرایانه از زنانگی و مردانگی، وجود دیگر هویتهای جنسی را بهرسمیت نشناسد. حجاب از آنجا که بنای خود را بر دوگانه زن و مرد و جدا کردن آن دو از یکدیگر بنا نهاده قانون خود را علاوه بر زنان بر مردان ترنس، افراد نان باینری و بهطور کلی هرآنکسی که بدن منتسب به زنان داشته باشد تحمیل میکند.
دوگانه مردشکارچی/زن خودنما در گرماگرم انقلاب اسلامی
یکی از تاثیرات باور به شکارچی بودن مردان، بسط و تثبیت این باور است که تجاوز در نتیجه تحریک جنسی زیاد مردان اتفاق میافتد.
از آنجا که باور غالب در جامعه، آزار جنسی و تجاوز را نه نوعی اعمال قدرت بلکه بروز میل جنسی افسارگسیخته میداند، عجیب نیست که پس از رخ دادن آزار جنسی، زنان بابت شکل پوشششان تحقیر و سرزنش شوند. موردی از این دست را میتوان در مصاحبه تلویزیون جمهوری اسلامی با یک متجاوز مشاهده کرد که در آن مجری از او درباره پوشش زنی که مورد تجاوز قرار گرفته بود میپرسد و جواب متجاوز چنین است: “موهایش بیرون بود، لباسایش تنگ بود و آرایش زیادی داشت”. نتیجهای که بنا بود این مصاحبه به عموم عرضه کند اصلاح پوشش و سرزش زنان “بدحجاب” بود؛ گویی که آنان با تخطی از قانون حجاب اجباری، خود را آگاهانه و به میل خود در معرض تجاوز قرار میدانند.
خشم و خشونتی که متوجه زنان حاضر معترض به حجاب اجباری در ابتدای پیروزی انقلاب میشد نیز چنین پیامی در خود داشت. زنان بیحجاب تهدید به کتک خوردن، آزارجنسی، خشونت کلامی، اسیدپاشی و حتی قتل میشدند و قرار بود ترس محرک زنان برای برسر کردن حجاب باشد. از همین روست که با تامل بر منازعات میان زنان مخالف حجاب اجباری و حزباللهیها در ماههای ابتدایی پس از انقلاب میتوان دریافت که حجاب اجباری به چه شکل به دستاویزی برای توجیه آزار جنسی سیستماتیک در خیابان تبدیل شد.
اندکی پس از پیروزی انقلاب در اسفند 57 روحالله خمینی نطقی در میان طلاب قم ایراد میکند و در آن به دولت موقت تذکر میدهد که از رفت و آمد زنان “لخت” در وزارتخانهها جلوگیری شود. منظور او از لخت البته بیروسری است و هرچند تا مدتی پس از آن بحث بر سر اجباری شدن حجاب در میان مقامات ادامه یافت، اما همگی آنان معتقد بودند که خط تمایز مشخصی میان پوشش “جلف” زنان و پوشش “نجیبانه” آنان وجود دارد. در سخنرانی ها و نوشتههای این دوران دائما اززنان خواسته میشد که برای حفظ وحدت و جلوگیری از تفرقه روسری به سر کنند. برخی میگفتند که بیحجابی “ارثیه رضاخان” است تا زنان را تبدیل به کالای جنسی مردان کند. تاکید بر کالایی شدن زن در نتیجه بیحجابی باوری چنان گسترده بود که بسیاری از فعالان سیاسی سکولار نیز با پوشش و آرایش معمول زنان طبقه متوسط و بیحجاب در خیابان مخالف بودند. (همان، ص 169 و 205 ) در همین راستا و تنها یک ماه پس از پیروزی انقلاب رضا اصفهانی، که بعدها نماینده ورامین در دوره اول مجلس شد، در همین راستا نوشت: زنان نباید به صورت زنندهای که عفت عمومی را لکهدار میکند بیرون بیایند که در این صورت همچنان از ظهورشان به این شکل جلوگیری خواهد شد. (روزنامه کیهان، 17 اسفند 1357)
درواقع این مساله که پوشش زنان نباید به گونه ای باشد که احساسات مذهبی مردان تحریک شوند، مهمترین مساله در ماههای ابتدای پس از انقلاب محسوب میشد. به این منظور زنان یا باید خانهنشین میشدند و یا با پوششی به خیابان میآمدند که حضور آنان در اجتماع را هرچه کمرنگتر و “امنیت روانی” مردان مسلمان را هرچه کمتر مخدوش میکرد. در عینحال از آنجا که در این فرض زنان به شکلی ذاتی میل به خودنمایی دارند، باید با اعمال قوانینی مربوط به پوشش در مقابل این “میل ذاتی” ایستاد.
آزار جنسی زنان بیحجاب و تنظیم سکسوالیته زنانه
پس از سخنان روحالله خمینی درباره حجاب، هزاران تن از زنان کارمند، دانشجو ودختران دانشآموز در حرکتی خودجوش به خیابانها ریختند.
این تظاهرات که از 17 تا 22 اسفند 1357 به طول انجامید، با حمله حزباللهیها، پروپاگاندای تلویزیون، سکوت بخش اعظم سکولارها و سرکوب دولت روبرو شد. روایات زنان حاضر در تظاهرات از آزار جنسی کلامی و فیزیکی حزباللهیها بسیار تکان دهنده است. مردان حامی حجاب اجباری با خشونت به زنان حمله میکردند، آنان را “عروسک فرنگی” ،”فاحشه” و “جنده لگوری” خطاب میکردند، گاهی دامن و پیراهن زنان حاضر در تظاهرات را بالا میزدند و به زنان کارمندی که از پنجره دفترهایشان راهپیمایان را تشویق میکردند، اندام جنسی خود را نشان میدادند و فریاد میزدنند “شماها چادر نمیخواین این رو میخواین”. اندک مردانی که در تظاهرات همراه زنان حضور داشتند را نیز “بچه کونی” خطاب میکردند. (خیزش زنان،ج1،ص57)
روسپی و فاحشه خواندن زنانی که از به سر کردن روسری امتناع میکردند علاوه بر آزار جنسی کلامی، پیامی درخود داشت. چسباندن برچسب فاحشه به زنان، همواره دستاویزی برای خشونتهای جنسی شدید است. از آنجا که فرض میشود فاحشه زنی است که به میل خود، بدنش را به مردان عرضه میکند، بنابراین تجاوز به او و آزار جنسی او محلی از اعراب ندارد. زنی که “فاحشه” نامیده شود در میان تمامی اقشار جامعه از پایینترین سطح منزلت اجتماعی برخوردار است و کمترین احترام نصیباش میشود. فاحشه خطاب کردن زنان حاضر در تظاهرات گویی اسم رمزی بود برای هجوم بیشتر به آنان. مینو جلالی، یکی از زنان حاضر در این تظاهرات در همین راستا مینویسد: “به میان جمعیت میریختند و اذیت میکردند. فحش های رکیک میدادند. چندین بار دیدم که دامن و پیراهن زنان را بالا زدند. از این قبیل کارهای زشت زیاد میکردند.
قصد ترساندن زنان را داشتند. (همان،ص113) سرور صاحبی نیز در مصاحبه با مهناز متین وقایع آن روز را چنین به یاد میآورد: “شروع کردند به ما فحش دادن. میدانید که اولین فحش هم همیشه فاحشه بوده است و فحش های رکیک جنسی دیگر هم میدادند. برخی شروع کردند به شعار یا روسری یا توسری.” (همان،ص170)
تفکری که پوشش زن را تحت امر مرد ببیند زن امتناع کننده از قانون حجاب را “هرزه” میداند و زن “هرزه “کسی است که خشونت جنسی به او مجاز و بلکه ضروری است. ضروری از آن جهت که این خشونت جنسی تنبیهی برای تخطی او از نظم جنسی محسوب میشود. حمله به زنان حاضر در تظاهرات به حدی بود که مقامات رژیم از مردان مذهبی خواستند که از خشونت پرهیز کنند. حملاتی که به زنان بیحجاب شد مصداق جرم نفرتمحورhate crime بود، نوعی از اعمال خشونت نسبت به گروههایی که از هنجارهای اکثریت صاحب قدرت پیروی نمیکنند. در این تظاهرات زنانی که از هنجار جنسی و جنسیتی مردان حزباللهی سرباز میزنند با خشونت مواجه میشوند. خشونتی که در خود آزارجنسی “اصلاحی” و”تنبیهی” دارد. هدف از این آزارها ترساندن زنان، طرد آنان از تحرک اجتماعی، تنظیم پوشش آنان و اعمال حجاب اجباری بود.
نفرت از زنان مخالف حجاب اجباری به این شکل توجیه میشد که در اخبار و مساجد و محافل و کوی و برزن زنان بیحجاب “منحرف کنندهی انقلاب”،”عمال رژیم پهلوی”، “اجیر کردهی اجنبی” و “روسپی رسمی” معرفی میشدند و حمله به آنان با استدلال وحدت ملی و شئونات اسلامی توجیه و مجازات کسانی که از هنجار جنسی و جنسیتی تخطی میکردند با خشونت جنسی انجام میشد. از آنجا که وحدت جامعه و عفت عمومی به سکسوالیتهی زنان گره خورده بود، این سکسوالیته باید به شکلی تنظیم میشد که در کنترل مردان – و نه زنان- باشد.
ترس زنان: عنصری کارکردی برای حفظ حکومت تازه تاسیس
محبوبه امیری، یکی از زنانی که خاطرات خود از خشونت خیابانی علیه زنان بیحجاب را بازگویی میکند روایتی از خشونت و ترس خود از مواجهه با حزبالهیها را اینگونه مینویسد:
“من و دختر عمه ام میخواستیم به خانه عمه ام برویم. ساک لباس همراهم بود. جلوی دانشگاه اریامهر (شریف فعلی) از تاکسی پیاده شدیم. میخواستیم به آن طرف میدان برویم که صف تظاهرات رسید. ما بی حجاب بودیم. آنقدر فحش و متلک نثارمان کردند که مجددا تاکسی گرفتیم و کلی پول دادیم که ما را آن طرف میدان پیاده کند. تازه انجا هم مجبور شدم دامنی را که در ساک داشتم بیرون بکشم و روی سر خودم و دختر عمه ام بگذارم تا بتوانیم صد متر باقی مانده تا خانه عمه ام را طی کنیم. مردم دائما فریاد میزدند خواهر چادرت کو؟ برخوردشان بسیار خصمانه بود. ما وحشت کردیم و دامن به سر از کنارشان گذشتیم. جو بسیار هراس آوری بود. خیلی ترسیدیم. وحشتی که آن روز تجربه کردم باعث شد در تظاهرات و راهپیماییها شرکت نکنم. (همان، ص 143)
مشابه ترسی که محبوبه امیری تجربه کرد را از زبان افسانه پایدار-یکی دیگر از زنانی که شاهد حملات حزباللهیها بود –نیزمیشنویم: “حزب اللهی ها شعار میدادند یا روسری یا توسری. ما را طرفداران شاه میخواندند و در ضمن به ما میگفتند جنده ها. باورم نمیشد که چطور به خودشان اجازه میدهند به ما چنین لقبی بدهند. از رفتار خشونت بار و وحشیانه حزب اللهی ها شوکه شده بودم. تف میکردند. به هر کسی که در حاشیه تظاهرکنندگان بود و دستشان به او میرسید توی سرش میزدند. هنگامی که در دست یکی از حزب اللهی ها چاقویی دیدم، ترس و وحشت وجودم را گرفت. فرار را بر قرار ترجیح دادم. متوجه شدم که چقدر بی دفاع و ضربه پذیر هستیم. حس تنهایی جمعی و خشم و نفرت خرخره ام را گرفته بود. میدانستم که بعد از تظاهرات در کوچه و پس کوچه ها خدمتمان خواهند رسید. به یاد دارم مسافت زیادی را دویدم چون میترسیدم کسی به دنبالم باشد. کفشهایم پاشنه دار بودند. مجبور شدم انها را دربیاورم. بلوز و دامن تنم بود و دامن احساس عدم امنیتم را بیشتر میکرد.” ( همان، ص193)
ترس آشکاری که در این دو روایت و دهها روایت مشابه از زنان در این تظاهرات و طی چهل سال حکومت جمهوری اسلامی وجود دارد نشانی است از سیستماتیک بودن آزار جنسی و کارکردی که این آزار برای جامعه مردسالار و پرخشونت دارد. ترس زنان از اسیدپاشی، کتک خوردن و آزارجنسی عاملی بود برای مهاجرت، خانهنشینی و یا تندادن به پوششی که حکومت به آنان تحمیل میکرد. میل مردان به بیرون راندن زنان از عرصههای مختلف اجتماع و محیط کار و واهمه از آنچه که خدشه دار شدن عفت عمومی در نتیجه بیحجابی زنان درنظر گرفته میشد، عامل این عصیان علیه زنان بود؛ عصیان از نظم جنسی پیشین که حضور زنان دراجتماع را تا حد زیادی آزادانه و پرجلوه میکرد. بسیاری از ارزشهای اخلاقی زن مدرن تحصیلکرده و شاغلی که در این دوران ظهور کرده بود، درمقابل مردان سنتی و مذهبی قرار میگرفت که او را خانهنشین، محجبه و سربهزیر میخواستند. هر زنی که حجاب بر سر نداشت “عروسک فرنگی” نامیده میشد، و منظور از آن زنی بود که فاقد عاملیت و احترام است و همچون یک شی بازیچه دست مردان هوسران میشود.
او در خیابان کتک میخورد تا زبان به کام بگیرد، روی صورتش اسید و رنگ میپاشیدند تا بیچهره شود، بر بدنش دست میکشیدند یا آزارجنسیاش میدادند تا از بیحجاب بودنش احساس ناامنی کند. به دستاویز این خشونت جنسی سیستماتیک بود که قانون حجاب اجباری به زنان در خیابان تحمیل شد و با تداوم این حس ناامنی تا امروز نیز ادامه یافت.
خیزش زنان در اسفند ۱۳۵۷ (جلد اول، تولدی دیگر)، مهناز متین و ناصر مهاجر، کُلن، بهار ۱۳۹۲
نویسنده: سودا پریزاد
وقتی در رابطه با بیشجنسی کردن بدنها صحبت میکنیم همیشه اولین تصویری که به ذهن ما متبادر میشود. بدنی برهنه، عموما منتسب به زن یا کوئیر است. در واقع اینکه برهنگی «تقبیح» میشود یا به شدت جنسی میشود و همیشه با رفتار یا عمل جنسی تداعی میشود رابطه مشخصی از درک مردسالار نسبت به بدنهای متفاوت ما و انتساب آنها به زنانگی و مردانگی دارد. به همین دلیل آکادمی چراغ در مقاله ی برهنگی و رهایی جنسی و جنسیتی به این موضوع پرداخته است.