دفاعیه کیوان امام؛ تعویض جای قربانی و جانی

به گزارش شیما قوشه، وکیل شاکیان کیوان امام وردی، به چندین مورد سریالی تجاوز و خشونت جنسی، او در اولین جلسه دادگاه گفته است که «قربانی جنبش می‌تو شده‌است که توسط رسانه‌های معاند رهبری می‌شود.» در این یادداشت با پرداختن به دفاعیه کیوان امام؛ تعویض جای قربانی و جانی تلاش می‌کنم با توضیح کارکرد استراتژی «تعویض جای قربانی و جانی» توضیح بدهم که چطور در مردسالاری نوین این امری بدیهی شده است که «مردان» قربانی حرکت‌های رهایی بخش فمینیستی شده‌اند و این چطور باعث افزایش خشونت جنسی و جنسیتی می‌شود.

در زبان آلمانی برای موقعیتی که در انگلیسی victim blaming (قربانی‌نکوهی)، نامیده می‌شود، تعریف بسیار دقیقی وجود دارد که فراتر از مساله «سرزنش و نکوهش قربانی» می‌رود: Täter Opfer Umkehr که می‌توان آن را در فارسی به شکل «تعویض جای قربانی و جانی» ترجمه کرد.

تعویض جای قربانی و جانی چیست؟

استراتژی «تعویض جای قربانی و جانی» در تمام ساختارهای مبتنی بر ستم یکی از استراتژی‌های مشخص سرکوب است.

این روش بر این مبنا کار می‌کند که فرد یا گروه اجتماعی و سیاسی که در جایگاه ستمگر یا ممتاز از ستم است، خود را «قربانی» وضعیت ترسیم می‌کند. این روش اصولا حامل نوعی مردانگی سمی و غیر انسانی است، زیرا فرد یا گروه ستمگر یا ممتاز از ستم با این استراتژی نه تنها خشونت به گروه اجتماعی دیگر را عادی‌سازی می‌کند، بلکه از اساس دنبال از بین بردن هر نوع «همدلی» اجتماعی با ستم‌دیده است. تعویض جایگاه قربانی و جانی، همدلی که قرار است متوجه ستم‌دیدگان شود را به سمت ستمگران معطوف می‌کند.

تعویض جای قربانی و جانی در چه مواردی شناخته شده است؟

در آلمان پسا فاشیستی، عده‌ای انتقادات جدی و جامعه حساس به نژادپرستی آلمانی را به عنوان «چماق بحث نازی» توصیف می‌کردند.

یعنی در جاهایی که به گروه اجتماعی ستمگر یا ممتاز از ستم که معمولا مردان دگرجنسگرای سفید آلمانی بودند نقد می‌شد که رفتارشان شبیه به «نازی‌هاست»، اعتراض از سمت آنها با این ادبیات مطرح میشد: «بازهم با چماق نازی آمدید؟».

«رتوریک چماق نازی» به سرعت چشم به هم زدنی تلاش می‌کرد به شکل فعالانه‌ای همدلی برای میلیون‌ها قربانی «نازیسم آلمانی» در دهه سی و چهل آلمان را به فراموشی بسپارد و به جای آنها برای کسانی همدلی کند که از طریق رتوریک «نازی‌ها» به کشتار بیش از چند میلیون‌ یهودی و در کنارش هزاران هزار، همجنسگرا، چپ، دگراندیش، سینتی و رما و همینطور افراد دارای معلولیت دست زدند. این رتوریک می‌خواست به جای همدلی با این گروه‌های اجتماعی بازمانده نازیسم و کسانی که با نازیسم مقابله می‌کنند برای «نئونازی»‌هایی دل بسوزاند که حالا برای نسبی کردن ستم در فاشیسم آلمانی و برپایی نوعی از نازیسم جدید تلاش می‌کردند.

این روش ـ تعویض جای قربانی و جانی ـ فقط در رابطه با گروه‌های تحت ستم فاشیست‌های آلمانی انجام نمی‌شود. مناسبات اجتماعی مردسالار همیشه تلاش می‌کنند، در اولین قدم‌ها، همدلی اجتماعی با زنان و گروه‌های اقلیت جنسی و جنسیتی را کم کنند. زیرا فقط در این صورت است که مردسالاری به صورت یک ساختار سیاسی و اجتماعی قادر به حکم‌رانی است.

بخش مهمی از افسانه‌های تجاوز که باور‌های غلط در مورد خشونت جنسی هستند و معمولا روی نکوهش «زنان مورد خشونت جنسی» سوار شده‌اند، نیز روی تعویض جای «قربانی و جانی» سوار شده‌اند. به عنوان مثال این باور رایج که «وقتی زنان لباس‌های باز می‌پوشند، مردان مورد درد در ناحیه جنسی واقع می‌شوند و این خود نوعی آزار است و پس نباید تعجب بکنند که مرد «کنترل جنسی» خود را از دست بدهد» جدای اینکه از منظر علمی کاملا غلط است، جای قربانی خشونت جنسی و عامل این خشونت جنسی را تعویض کرده و اینطور وانمود میکند که «حق زن بر آزادی بدنش» دارد «مردی را آزار می‌دهد»، پس ای مرد «حق دارد» به ان زن خشونت جنسی کند. یا این عمل خشونت جنسی، نتیجه رفتار خود زن است.

تعویض جای قربانی و جانی در تقابل با جنبش‌های رهایی بخش

بخش مهمی از متهمین به خشونت جنسی در جریان جنبش من‌هم، خود را «قربانی» جریانی می‌دانند، که انگشت به سمت آنها می‌گیرد و می‌گوید: «شما خشونت جنسی کردید».

در لحظه‌ای که ذهن افکار عمومی باید متوجه این موضوع شود که «چطور فردی دست به خشونت جنسی زده است و چه فضای مهلکی این خشونت جنسی را بارور می‌کند»، مردان زیادی که حتی خود هنوز متهم این خشونت جنسی نشده بودند نیز به دشمنی و عداوت با این جنبش پرداختند. از بحث های «شبه طبقاتی» بگیر( یکی از متهمین به خشونت جنسی می‌گفت چرا به زنان حاشیه و فقیر نمی‌پردازید) تا ایجاد رقابت میان «فمینیست»ها (یکی دیگر می گفت در برابر این فمینیست‌های بد که به من این انگ را زدند فلان فمینیست‌های خوب چیزی نگفتند) به عنوان متد استفاده شد تا گفته شود: «جنبش من هم دارد به ناحق پیش‌روی میکند، یا به اندازه کافی خوب و مترقی نیست».

عاملان  و عادی‌‌سازان خشونت جنسی از روش‌های مختلف برای «قربانی» نشان دادن خود استفاده می‌کنند و حالا به مدد این گفتمان، کیوان امام وردی متهم به موارد متعدد خشونت جنسی سریالی نیز خود را «قربانی» جنبش من‌هم می‌داند. امری که یکی از مراحل پیشرفته «زن‌بیزاری» نیز تعریف می‌شود. نفرت از زن در زن‌بیزاری اجتماعی خشونت را به حدی در مورد زن افزایش می‌دهد که حتی در لحظه‌های خشونت شدید به او «همدلی» با خشونت‌ورز باشد. کیوان امام در تلاش است با تعویض جای قربانی و جانی که بارها در برابر جنبش من هم به عنوان یک استراتژی استفاده شده، خود را «نجات» دهد و این در شرایطی که تمام وضعیت قضایی و سیاسی نظامی که در حال محاکمه اوست پیشا‌پیش جنبش‌های فمینیستی و برابری جنسی و جنسیتی را «شیطان‌سازی» کرده است.

نویسنده : مینا خانی

در مطلب مناسبات تجاوز؛ این یک ساختار است تلاش می‌کنیم توضیح دهیم، چرا وقتی از تجاوز و خشونت جنسی حرف می‌زنیم، مهم است که مفاهیم درست را استفاده کنیم.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *