دو سال از جنبش روایتگری منهم میگذرد و در این مقاله ما به موضوع جنبش منهم: چالشهای درونی و حمله به روایتها می پردازیم.
جنبشی که با هدف صدادار کردن بازماندگان آزار جنسی، روایتگری را از خلوت به سپهرعمومی آورد و آنچه که فهمعامه امری شخصی و رازی مَگو میدانست، به مسالهای عمومی و امری سیاسی تبدیل کرد. جنبش روایتگری منهم با نامآوردن و در برخی موارد پاسخگو کردن چندین تن از آزارگران، توانست باورعمومی نسبت به آزارجنسی را مسالهمند کند و با تبدیل شدن به گفتمانی درحال گسترش، بر مناسبات جنسی و جنسیتی بخشی از جامعه تاثیربگذارد. اما در عینحال این جنبش بهشکلی قابلپیشبینی با مقاومتها و مخالفتهایی از سوی جامعه روبرو شد. نبود قوانین بازدارنده و حمایتی نسبت به آزارجنسی،حضور قدرتمند فرهنگ سنتی و مردسالار، فرمان سکوت به راویان و سرانجام گستردگی فرهنگ تجاوز در جامعه، طبیعتا بر مقاومت درمقابل جنبش منهم و ناباورانه دانستن روایتها میافزاید. بسیاری از مخالفان، روایتها را نتیجه بیمسئولیتی بازماندگان آزار، انتقامگیری و خصومت شخصی راوی یا فمینیستهای واسطهی روایتگری، محصول حسادتهای شخصی و شغلی و یا صرفا فانتزی جنسی راوی میدانند.
همین دست حملات به راویان و فعالان این جنبش است که مرا برآن داشت تا برخی از مسائلی را که در گفتگوهای روزمره، کامنتهای فضای مجازی و متون پراکنده درباب جنبش منهم مطرح میشوند با تسهیلگران در میان بگذارم و نظر آنان را در این باب جویا شوم. سمانه سوادی، شقایق نوروزی و مینا خانی سه تن از فعالان جنبش منهم هستند که با آنان به گفتگو نشستم. زنانی که در این دو سال همزمان تجربه تسهیلگری و آموزش حول آزارجنسی را برعهده داشتند و هرسه در جریان روایتگری مورد حملاتی گسترده از سوی جامعه نسبت به خود و راویان بودند. از آنان درباره فرایند راستیآزمایی روایتها، نقش تسهیلگر در جریان روایتگری و چگونگی تحریر روایت و همچنین چند و چون زبان روایتگری پرسیدم. درنهایت تحلیل آنان را درباره حملات گسترده به فعالان و همراهان جنبش جویا شدم.
فرایند راستیآزمایی روایتها چگونه است؟
مینا خانی، سمانه سوادی و شقایق نوروزی هر سه معتقدند که در فرایند راستیآزمایی روند مشخص و از پیشتعیینشدهای وجود ندارد و شیوه راستیآزمایی مورد به مورد متفاوت است.
مینا این رویکرد را اساسا «بخشی از پروسه راستیآزمایی» میداند: «باید بدانیم با چه کسی حرف میزنیم. معرفیها مخصوصا وقتی هیچ شناختی از راوی نداریم، مهماند. در نهایت برای ما بسیار مهم است که بدانیم با یک فرد واقعی سروکار داریم. بهعلاوه باید فهمید که راوی در چه مناسبات نابرابر قدرتی قرار داشته که خشونت جنسی بر او اعمال شده است. وجود جزئیات نیز روند راستیآزمایی را سریعتر میکند اما برخی مواقع با وجود جزئیات این روند چند هفته تا چند ماه طول میکشد.» انتشار روایت خشونت جنسی آنهنگام صورت میگیرد که از واقعی بودن فرد متهم به آزار اطمینان حاصل شده باشد و نفعی عمومی در برملا شدن نام آزارگر وجود داشته باشد: «درنهایت بسیار مهم است که ببینیم در برملا شدن روایت خشونت جنسی منفعت عمومی وجود دارد یا نه. منفعت عمومی با معروفیت متفاوت است.
انتشار روایت افرادی مثل اساتید دانشگاه یا معلمان مدرسه که دارای قدرت و منزلت اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و…هستند مهم است؛ چراکه دانستن حقیقت درباره چنین افرادی منفعت عمومی به همراه دارد. در موارد دیگر میتوان خشونت جنسی را از راههای دیگری همچون امکانات حقوقی و جمعی پیگیری کرد.»
از نظر شقایق اَشکال راستیآزمایی در هر مورد با توجه به دسترسیهایی که راویان مختلف برای بررسی صدق روایت به تسهیلگر ارائه میدهند، متفاوت است: «برای من، بهعنوان کسی که با راویها صحبت میکنم، مسیر ورود به روایت خود بخشی از پروسه راستی آزمایی است و این پروسه از اولین گفتگو با راوی شروع میشود و تا جلسات آتی و درنهایت زمانی که یک سری از مدارک را چک میکنیم، ادامه پیدا میکند. تا اینجا همیشه ابزارهایی برای راستیآزمایی فراهم بوده و همیشه امکانهایی وجود دارد برای اینکه بفهمیم روایت در زمان و مکان مذکور و به نحوی که راوی میگوید اتفاق افتاده است یا خیر. از آنجا که اغلب برای خشونت جنسی شاهدی وجود ندارد، پروسه راستی آزمایی خشونت جنسی نیز اغلب با دیگر جرائم متفاوت است و از اساسا از همین روست که جنبش میتو به دادگاهها راههای جایگزینی برای سنجش صحت وقوع جرمهای مربوط به خشونت جنسی پیشنهاد میدهد.
یکی دیگر از دلایلی که ما با جزئیات از پروسه راستیآزمایی صحبت نمیکنیم جلوگیری از دخالت و اخلال آزارگران و کسانی است که منافع خود را از سوی جنبش میتو در خطر میبینند. آنان اغلب در تلاشاند که به طرق مختلف به ما حمله کنند و سیستمهایی که میسازیم- از جمله سیستم راستیآزمایی- را اصطلاحا هک کنند.»
سمانه از رویکرد خود در فرایند راستیآزمایی اینگونه میگوید: «گاهی مهم است که روایت توسط چهکسانی به دست ما رسیده. همچنین اسکرینشات از چتها، در دسترس بودن مستندات و مدارک و وجود یا عدم وجود شاهد نیز بررسی میشود…همچنین در صورت امکان با افرادی که از پیش روایت آزاردیده را از او شنیدهاند، صحبت میکنیم». از نظر سمانه اقناع تسهیلگر، علاوه بر گفتگو با راوی و شاهدان و ارائه مدارک، با یافتن الگوی آزارگری از طریق پرسش از جزئیات آزار تکمیل میشود. از آنجا که در اغلب اوقات شاهدی در خشونت جنسی وجود ندارد، فرایند راستیآزمایی بسته به جزئیاتی که در روایت ارائه میشود ممکن است از چند روز تا چند ماه به طول بیانجامد. طی بررسی جزئیات روایت، الگوی آزارگری یا اجزایی از واقعه مشخص میشود که امکان پیگیری صدق روایت را برای تسهیلگر آسانتر میکند.
با اینهمه مینا از پیچیدگی راستیآزمایی میگوید: «پیچیدگی این فرایند این است که باید همچنان که به راوی نشان میدهیم که روایتش را باور داریم، مسئولیت راستیآزمایی را برعهده بگیریم و این دو مساله مهم نباید در تضاد با هم قرار بگیرند.»
در روند روایتگری، تسهیلگر چه نقشی بازی میکند و زبان روایتگری تا چه اندازه تغییر میکند؟
از نظر شقایق «مهمترین کاری که تسهیلگر انجام میدهد فراهم کردن امکان روایتگری برای بازمانده آزار است.
او باید به معیارهای تسهیلگری آزار جنسی و همچنین وجوه ساختاری خشونت جنسی در جامعه اشراف داشته باشد.» از آنجا که زبان روایتگری به دلیل آسیبهای شدید پس از آزار، زبانی پرتنش، اصطلاحا «لکنتدار» و آغشته به لغزشهای زبانی است، تسهیلگر کمک میکند که روایت روانتر بازگو شود. ترومای پس از حادثه باعث میشود بخشهایی از روایت در طی جلساتی که راوی با تسهیلگر برگزار میکند و به کمک امنیتی که تسهیلگر برای او میسازد به یاد آورده شود و از همینرو «تسهیلگر باید فضایی امن برای راوی بسازد تا بتواند پیش از نگارش روایت یکبار آن را بیلکنت برای خود بگوید.»
مینا نیز نقش تسهیلگر را هم در مقام حامی بازمانده آزار و هم به عنوان فردی مطلع از چارچوبهای آنچه که به عنوان خشونتجنسی تعریف میشود مهم میداند. مورد اخیر خصوصا از آنرو مهم است که طی جلسه با راوی، «تسهیلگر هرگز نباید از دایره پرداختن به مساله خشونت جنسی خارج شود. همچنین تسهیلگر نقش بسیار مهمی در روشن کردن اصول و پرنسیبهای فمینیستی جنبش میتو بازی میکند. برای مثال تسهیلگر به راوی میگوید “میدانم خشمگین هستی اما حق نداری به مادرش توهین جنسیتی کنی یا بیدلیل به او اتهام دزدی بزنی یا او را روانکاوی کنی و نسبت بیماری روانی به او بدهی چراکه اینکار خود نوعی خشونت است”…بهعلاوه نقش حمایتی تسهیلگر درمقابل راوی باید همسو با مسئولیت اجتماعی او نسبت به عموم باشد.» برخی مواقع نیز تسهیلگر، در گفتگو با بازمانده آزار به او کمک میکند تا بداند در کجای طیف خشونت جنسی قرار میگیرد. بهدیگر معنا تسهیلگر منابع خود را در اختیار راوی میگذارد. در مواردی نیز «راوی به لحاظ روانی توان نوشتن روایت را ندارد و بعضی اوقات روایت را پای تلفن برای ما میگوید و ما همان حرفها را مکتوب میکنیم. چنین کاری به این معنا نیست که ما نویسنده روایتیم بلکه ما تنها توانایی نوشتنمان را در اختیار راوی قرار میدهیم.»
اما درباب دخالت تسهیلگر در زبان روایتگری نظرات متفاوتی وجود دارد. شقایق و همکارانش در صفحه Me too movement in Iran در برخی موارد پیشنهاد اعمال تغییراتی در زبان روایت را به راوی میدهند. یکی از دلایل این صفحه برای تغییر زبان روایتهای خام ناشی از «حجم بالای قربانینکوهی و خودسرزنشگری بازمانده آزار است که در روایت وارد شده…برخی تغییرات نیز بهخاطر امنیت راوی ایجاد میشود. ما معتقدیم راوی باید بداند که چه بخشهایی از روایت احتمال برهم زدن آرامش روانی یا فیزیکی او بعد از انتشار روایت را در پی دارد. اما درنهایت تمام اینها پیشنهاد است و نسخه نهایی روایت را با رضایت و تایید راوی منتشر میکنیم.»
سمانه، از سوی دیگر، هرچند معتقد است که تسهیلگر باید راوی را از عواقب احتمالی روایتگری مطلع سازد و از آمادگی روانی او برای روبرو شدن با حملات مطمئن شود اما نسبت به خطرات تغییر زبان روایت هشدار میدهد. او درعینحال که به فواید دستبردن در متن نهایی و مراقبت از راوی اشاره میکند، در نهایت معتقد است که تغییر زبانِ عریان روایت به بازتولید قربانی ایدهآل منجر میشود.[1] از نظر او «تجربه دو سالهی میتو نشان داده است که جامعه نسبت به استفاده از برخی کلمات و بیان بیپروای آزارجنسی گارد دارد و به نظر میرسد جریان روایتگری در ایران تلاش میکند در راستای مراقبت از راوی، تا جای ممکن روایت را برای مخاطب باورپذیرکند.» نزد سمانه باورپذیری عمومی و در نتیجه محافظت از آزاردیده هرچند قابل درک است اما از آنجا که این تغییر به بازتولید قربانی ایدهآل منجر میشود «به ویژه در بین زنان فرودست اقتصادی و برای زنان در حاشیه که به این زبان ویراست شده دسترسی ندارند و نمیدانند جمله آزارگر را به چه زبانی تغییر دهند» مشکلزاست، بنابراین «از آنجا که جامعه هرگز روایت آزار را عریان نشنیده این روایت صریح را پسمیزند».
در همین راستا سمانه از دو تجربه متفاوت خود در تسهیلگری و تغییر زبان روایت میگوید. یکی از راویان سمانه در متن خود، شیوه آزار را با صراحت اینگونه مینویسد: «زیپ شلوارش را باز کرد و گفت اینم بستنی، بخور! سرم رو محکم گرفته بود، توی دهنم ارضا شد و سرم رو فشار داد و مجبور شدم قورت بدم». سمانه با وجودی که میدانست تغییر این عبارات به جمله «مرا به سکس دهانی مجبور کرد» میتواند حساسیت کمتری برانگیزد، با صلاحدید راوی تصمیم به انتشار این متن صریح روایت میگیرد و تغییری در زبان متن ایجاد نمیکند. نتیجه انتشار این روایت، حملات گسترده به او و راوی از سوی ترولها و بسیاری از افراد سرشناس و فعال در فضای مجازی بود. این حملات تا جایی پیش رفت که بسیاری روایت آزار را با داستان پورنوگرافیک مقایسه کردند و برخی که تلاش داشتند «همدلانه» برخورد کنند به او گوشزد کردند که «زبان روایت مناسب نبود و نیاز به تغییر داشت».
نتیجه تکاندهندهی انتشار روایت اصلی تمسخر، تحقیر و ناباوری عمومی نسبت به روایت، راوی و تسهیلگر بود.
پس از این تجربه تلخ، سمانه در مواجهه با راوی بعدی پیشنهاد تغییر زبان صریح روایت را میدهد تا از حملاتی که متوجه راوی و خودش میشود جلوگیری کند: «بعد از این تجربه من روایتی نوشتم که آزارگر به راوی میگوید “مثل سگ میکنمت” و من این جمله را به جمله “من را به شدت مورد آزار جنسی کلامی و تهدید قرار داد” تغییر دادم». این دو تجربه از شیوه روایتگری و شیوه مواجهه جامعه با روایت است که سمانه را بر آن داشت که تغییر در زبان روایت را امری قابل نقد بداند. از نظر او: «جامعهای که به زبان آرایششده روایتگری عادت کرده روایت عریان آزارگری را باورنکردنی میداند.»
گاهی پس از انتشار روایتها، شاهد حملاتی هستیم که لزوما از سوی ترولهای فضای مجازی نیست و اشخاص حقیقی با ادبیاتی مشابه، صدقِ روایت را زیر سوال میبرند. این حملات را چگونه تفسیر میکنید؟ آیا تجربه این حملات تاثیری در زبان روایتگری و شیوه انتشار روایت دارد؟ اگر بله اثرات مثبت یا منفی آن را چگونه ارزیابی میکنید؟
یکی از سیاستهای صفحه میتو برای مراقبت از سلامت روان راویان، پاک کردن نظرات قربانینکوهانه است. نزد شقایق -که خود مدیر صفحه میتو در اینستاگرام است- « بهمیزانی که خشونت جنسی در جامعه گسترده باشد افرادی هستند که روایت را انکار کنند. بنابراین تناسبی وجود دارد میان وقوع خشونت جنسی و انکار آن در جامعه». او حمله به فعالان جنبش منهم را پیش از هرچیز برخاسته از فرهنگ تجاوز و در راستای به خاموشی کشاندن راویان میداند: «جنبش میتو یک جنبش بیچهره است و تسهیلگر از طریق روایتگری تبدیل به چهره راوی میشود. با اینحال بیچهره ماندن راوی او را از حملات مصون نمیکند». در نتیجه حملات پیدرپی به راوی و روایتها و مراقبت از سلامت روان راویان است که سیاست تغییر زبان روایت در صفحه میتو پی ریخته شد:
« در این دو سال مشاهده کردیم که زبان روایت حملات را بیشتر میکند. یکی از چیزهایی که ما در فرایند تسهیلگری با راوی مطرح میکنیم، زبان روایت است و بنا به تجربه و شناختمان از جامعه و مشاهده نظراتی که پای روایتها نوشته میشوند حدس میزنیم که چه زبان و نحوی در روایت میزان حملات به راوی و قربانینکوهی را بیشتر میکند. همه ما میدانیم که هیچ عملی از سوی راوی، خشونت جنسی به او را توجیه نمیکند، اما در نهایت تصمیم گرفتیم احتمال حملات را با راوی درمیان بگذاریم تا او خودش برای حذف یا باقی ماندن آن قسمت از روایت تصمیم بگیرد. برخی از فمینیستها با این رویکرد مخالفند، چرا که بیان صریح روایت را بخشی از مبارزه علیه خشونت جنسی میدانند. در نظر آنان باید اجازه دهیم که جامعه با خشونت خود مواجه شود.با اینحال ما در صفحه میتو بین سلامت روان راویان و رویکرد آموزشی، اولویت اول و آخرمان را راوی قرار دادیم و این سیاست صفحه میتو است. البته در این مدت مشاهده کردیم که با وجود همین رویکرد نیز میزان قربانینکوهی همراهان صفحه به وضوح کاهش پیدا کرده است. از همینروست که فکر میکنم آنهنگامکه روایت راویان به عرصه عمومی وارد میشود -حتی اگر اصطلاحا روایت را آرایش کرده و تلاش کنیم حاشیههای امنی در زبان روایتگری پیشنهاد دهیم- آموزشی به جامعه درمورد مساله قربانی نکوهی نیز صورت میگیرد.»
سمانه این حملات را در دستههای مختلفی قرار میدهد: «برخی از حملات اساسا بهخاطر حضور یک تسهیلگر خاص است، مثلا واسطه یا تسهیلگر فردی است که به او اعتماد نداریم و یا با او مشکل شخصی داریم. گاهی نیز حملهکنندگان از نزدیکان آزارگر هستند و راوی را میشناسند، برخی اوقات هم به دلیل زبان خاص روایت به آن حمله میشود». از منظر او آنهنگام که به واسطه زبان و شیوه بیان راوی به روایتاش حمله میشود و متن روایت «به دلیل تشابه با داستان پورنوگرافیک» پس زده میشود، با ناآگاهی عمیق جامعه نسبت به فرهنگ تجاوز روبروییم. جامعه انتظار دارد که زبان روایت آشنا، پیشبینیپذیر و اصطلاحا «پاکیزه» باشد و زمانی که آن را با پورنوگرافی مقایسه میکند گویی «نمیفهمد که صنعت پورن، صنعتی زنستیز است که همزمان حاوی خشونت جنسی و بازتولیدکننده آن است». از نظر سمانه، مطالبه پاکیزگی در کلام، پیوندی وثیق با ایدهی زن خوب در جامعه دارد. زمانی که جامعه از راوی و تسهیلگر میخواهد که روایت را سربسته، در لفافه و محجوبانه بازگو کند، از زنان بازمانده آزار انتظار شرم و حیایی دارد که که جزوی از کلیشهی «زن خوب» است.
او در ادامه میگوید: «هرچند آرایش روایتها میتواند از حجم حملات کم کند، اما واقعیت این است که در بطن جامعه، اغلب راویان به واسطههای فمینیست دسترسی ندارند تا زبانشان را تغییر دهد.»
مینا جنبش منهم را «خروج روایتگری آزارجنسی از آموزش انتزاعی و ورود به جنگ ماتریالیستی با مردسالاری» میداند. نزد او از آنجا که خشونت جنسی و جنسیتی یکی از ابزارهای مردسالاری برای اعمال قدرت خود مردسالارانه است، روایتگری آزار تبدیل به نوعی جنگ قدرت میشود؛ جنگی که بنا دارد ابزار خشونت جنسی را از آزارگر بگیرد. حملاتی که فعالان جنبش منهم را نشانه میگیرد خود نتیجه چنین رویکردی است. از همین روست که نسبتهایی هچون «مردستیزی» و «تصفیه حساب شخصی» با مردان سرشناس به فعالان این حوزه داده میشود که مشخص نیست بر چه زمینهی مادیای بنا شدهاند. در تحلیل نهایی هدف از حملات زنستیزانه و هموفوب به راویان و فعالان جنبش، مختل کردن روند روایتگری است. او از تاثیر این حملات بر زبان روایت و شیوه ویراست متن روایت میگوید:
« نمیتوانیم مدعی شویم که این حملات- خصوصا از سوی کسانی که سرمایه اجتماعی بالایی دارند- تاثیری بر روند روایتگری نداشته است، با اینحال ما تلاش کردیم تا خودمان را در مقابل این حملات ایمن کنیم. ما اجازه نمیدهیم که روایت را مختل یا راوی را ساکت کنند، اما در زبان روایت تاثیراتی گذاشته و در نتیجه در زبان روایتگری تاحدی مراقبتتریم؛ چراکه میدانیم عدهای منتتظر بهانه برای حملهاند. اما تاثیر مخرب این حملات بیشتر از همه متوجه راویان است و ترس راویان از این حملات بر کار ما هم تاثیر گذاشته است. یکی دیگر از تاثیرات این حملات آهسته شدن پروسه روایتگری است، با اینحال ما همیشه به دنبال راههای جایگزینی برای انتشار روایت هستیم.»
تا چه حد حمله به روایات را در پیوند با خشم عمومی نسبت به جنبش میتو یا فعالان زن میبینید؟
سمانه بسیاری از حملات به روایتهای خشونت جنسی را ناشی از خشم زنستیزانه، آگاهانه و سیستماتیک افراد نسبت به برخی فعالان زن و بهطورکلی جنبشمیتو میداند.
از نظر او بعضی از این حملات ممکن است به دلیل کارنامه بعضی افراد در اِعمال خشونت جنسی به دیگران باشد و بهدلیل همین گذشته پرخشونت است که آنان ازجنبش روایتگری آزار روگردان و هراساناند. اما از نظر سمانه وجهی دیگر نیز در این مخالفتها وجود دارد: «یک بخش دیگر مخالفتها و حملات لزوما ناشی از سابقه آزارگری فرد و نگرانی از آشکار شدن نام خود نیست، بلکه از آنروست که فرد حس میکند درنتیجه روایتگریهای جنبش، حاشیه امناش از او گرفته شده. منظورم از حاشیه امن آنچیزهایی است که ذهن ما به آن عادت کرده و آن را به چالش نمیکشد. برای مثال این دسته از افراد باور کردهاند که «مردا همیناند یا boys will be boys» و «زنها هم بهتر است شلوغاش نکنند» و «فمینیسم یعنی زنان در مقابل حملات ادای قربانی درنیاورند و ساکت باشند». زمانی که فمینیستها و راویان در پی برهمزدن این قالبها و باورها باشند و سکوت خود را بشکنند، حاشیه امن بسیاری – حتی اگر خودشان آزارگر نباشند- بههم میخورد و باورهایی که به آن خو کردهاند را با تهدید روبرو میکند.
فمینیستها و راویان جنبش میتو از جمله برهمزنندگان این نظم جنسی موجودند و همین موضوع خشم عمومی را بیشتر میکند. این خشم نیز لزوما آگاهانه و صرفا از سوی مردان نیست. ممکن است حتی زنی که خود قبلا مورد آزار جنسی قرار گرفته جزو این دسته از انکارکنندگان باشد.»
اما مینا این حملات را ناشی از «خشم عمومی نسبت به میتو» نمیداند، چراکه راویان و همراهان جنبش نیز خود بخشی از «عموم» محسوب میشوند: «بهنظرم خشمی که وجود دارد خشم مردسالارانه است و نه خشم عمومی نسبت به میتو. خاستگاه این خشم هم نفرت میساژنیک (زنبیزارانه) و ترنسمیساژنیک (ترنسبیزارانه) است که درنهایت چهره ضدفمینیستی پیدا میکند. نزد این افراد فمنیستها بهعنوان افرادی که حول مساله خشونت جنسی و جنسیتی کار میکنند، نماینده جریان حقخواهی زنان هستند. پس فکر میکنند با حمله به فمینیستها و کنار زدن آنها میتوانند دوباره با زنان و افرادی در جامعه روبرو شوند که قدرت بیان ندارند. بنابراین از نظر من این حملات درواقع میخواهد قدرت بیان را از آزاردیدهها بگیرد».
شقایق نیز حمله به روایتها پیش از هرچیز ناشی از فرهنگ تجاوز میبیند و نه حملات شخصی به فمینیستها. بهنظر او «در جامعهای که خشونت جنسی بالاست از قربانی انتظار میرود که ساکت باشد و احساس کند گناهکار است. بهطور کلی جریان روایتگری دست افراد زیادی را به آزارجنسی آلوده میکند و ترس زیادی ایجاد میشود. از همینرو و بهدلیل اینکه فمینیستها راویان را به روایتگری تشویق میکنند، بسیاری از جنبش میتو و فعالان آن متنفرند. بهنظر من از همینجاست که نام بردن از آزارگران مهم میشود. نام بردن از آزارگر نقطه قوت جنبش میتو است چراکه از ابتدا بنا بود جامعه هرگز آزارگران را نشناسد و راویها نیز همواره به سکوت تشویق میشدند. به دلیل عمق فرهنگ قربانینکوه است که جنبش میتو برای جامعه بسیار گران تمام شده. به دیگر معنا افشا شدن نامها پاشنه آشیل جامعه قربانینکوه است.»
با اینحال شقایق از تغییراتی میگوید که درنتیجه جنبش روایتگری منهم در سطح جامعه ایجاد شده است: «بهنظر من امروز بعد از دو سال در جای خوبی ایستادهایم، اگر یادمان نرود که در ابتدا کجا بودیم و چگونه با ما برخورد میشد. این باریکههای نور به کمک راویان ایجاد شد که علیرغم تمام حملات، نسبت به نام بردن از آزارگر مصمم بودند.».
نویسنده: سودا پریزاد
[1] ) برای مطالعه بیشتر در باب مفهوم قربانی ایدهآل رجوع کنید به: «قربانی ایدهآل و جنبش منهم نوشته کتایون کشاورزی در صفحه me too movement in Iran و «ارزشهای اخلاقی جامعه و افسانه قربانی خوب» نوشته سودا پریزاد در سایت آکادمی چراغ
تابو بودن قاعدگی از نظر اجتماعی افراد را وادار به پنهان کردن قاعدگی خود میکند. همچنین باعث میشود از بحث در مورد آن نیز دوری کنند. به همین دلیل ما در مجله ی آکادمی چراغ به موضوع تأثیر سیاست مرخصی قاعدگی بر اشتغال زنان می پردازیم.
سوءاستفاده هاي بسياري در اين ميان اتفاق افتاد و تشخيص صحت داستان ها مشكل بوده است. بايد اين جنبس بتواند به زنان جرعت و فضاي امن بزهد كه از اين به بعد فورا زبان به سخن بگشايند و نه اينكه از گذشته نقل ماجرا كنند.