نزهت بادی
یکی از رایجترین آزارهایی که زنان در محل کار خود تجربه میکنند، خشونت کلامی است که به شکلهای مختلف صورت میگیرد، اما چون در قالب گفتوگو و بحث هر روزه است، کمتر مورد توجه قرار میگیرد.در این مطلب به سرکوب زنان در گفتمانهای بیشمردانه می پردازیم.
درحالیکه مکالمه از نخستین ابزارهای ارتباطی میان افراد است و اگر زنان در محل کار خود از فضای امن و برابر و آزاد برای گفتوگو برخوردار نباشند و امکان تعامل و مشارکت در بحثها را از دست بدهند و نتوانند بهراحتی خواستههای خود را بر زبان بیاورند و قادر به مطالبه حقوقشان و اعلام اعتراضشان نباشند و امکان پاسخگویی به حرفهای آزاردهنده را نداشته باشند، زمینه سرکوب و خفقان آنان فراهم میشود و احتمال وقوع خشونتهای بیشتر بالا میرود. اما برای پیشگیری و مواجهه درست با آزارهای کلامی در محل کار بیش از هر کاری باید با انواع آن آشنا شد و نسبت به ماهیت مخرب پنهان آن شناخت پیدا کرد و با واکاوی آن به اثرات و تبعات ویرانگرش پی برد و با بازنگری در زبان، ادبیات و لحن در هنگام گفتوگو، سویههای آزاردهنده، تبعیضآمیز و جنسیتزده آن را تشخیص داد و برای رفع و پاکسازی و اصلاح آن تلاش کرد.
بر اساس تلقی جنسیتی از گفتار زنانه، زنان پرحرف به حساب میآیند. به همین دلیل معمولا وقتی زنان میخواهند اظهار نظر کنند و در بحث مشارکت داشته باشند، مردان در جایگاه مدیر و همکار صحبت آنها را قطع میکنند و یا به آنان تذکر میدهند که زودتر صحبتشان را تمام کنند و یا وسط صحبتهایشان حرف میزنند و یا بیاعتنا به زنی که در حال حرف زدن است، با یکدیگر مشغول صحبت میشوند و به او گوش نمیدهند و یا با با انجام دادن کاری بیتفاوتی خود را نشان میدهند.
همچنین فکر میکنند که زنان مایل به صحبت درباره امور سطحی و پیشپاافتاده هستند و دوست دارند پشت سر دیگران غیبت و شایعهپراکنی کنند و به همین دلیل حرفهایشان بیاهمیت و بیارزش تلقی میشود و مردان آن را جدی نمیگیرند و یا مورد تمسخر و تحقیر قرار میدهند و صحبتهای زنانه را خالهزنکی مینامند که تعبیری جنسیتزده است. هر گاه زنی میخواهد در بحث مهمی شرکت کند و نظر بدهد، به شوخی یا جدی میگویند که این یک بحث مردانه است و با تاکید بر مردانگی، گفتار زنان را بیارزش مینمایانند و آنها را به گفتگوهای تخصصی خود راه نمیدهند.
زنان اگر به موضوعی اعتراض کنند و از نارضایتیشان سخن بگویند و خشم و عصبانیت خود را در کلام بروز دهند، به آنها نسبت پرخاشگر، غرغرو و جیغجیغو داده میشود و معمولا به عنوان افرادی که پرسروصدا هستند و زیادی شلوغ میکنند، معرفی میشوند. بارها زنان به خاطر صدای نازکشان یا تند حرف زدن یا بالا بردن صدایشان یا تکان دادن دستهایشان همراه با سخن گفتن متهم شدهاند که قادر به کنترل احساسات خود موقع گفتگوی دونفره و یا بحث جمعی نیستند و حساسیت و وسواس زیادی نسبت به موضوعات نشان میدهند و عصبی و زودرنج و پرخاشگر نامیده میشوند.
اگر زنی سر صحبت را با مردی باز کند و برای بحث، موضوعی را پیشنهاد دهد و خودش پیشقدم در شروع گفتگو شود، میتواند معنای دیگری برای مردها تداعی کند و رفتار او را به نشانه چراغ سبز نشان دادن برای شروع رابطهای فراتر از همکاری فرض بگیرند و آن را مجوزی برای لاس زدن و ورود به حریم خصوصی زن بدانند. در چنین شرایطی اگر زن به مرد اعتراض کند که چرا تعهدات کاری را رعایت نمیکند و وارد بحثهای شخصی شده است، مرد معمولا پاسخ میدهد که “تو خودت به من نخ دادی”. درواقع هر نوع کلام محبتآمیز یا لحن مهربان یا قدرشناسی و تشکر زن از مرد میتواند شائبه تمایل او برای ارتباطی نزدیکتر و خصوصیتر را فراهم کند و او را در معرض آزار قرار دهد.
نابرابری کلامی در جمعهای مختلط
عموما در جمعها و گروههای مختلط، مردان غالب هستند و فضا را چنان برای زنان ناامن میکنند که آنها برای اینکه از جمع مردان کنار گذاشته نشوند و نامطلوب و دافعهبرانگیز به نظر نرسند، سکوت میکنند و کمتر نظر میدهند و یا برای اینکه خودشان را همپای مردان نشان دهند و از جمع رانده نشوند، از همان نوع گفتار و ادبیات ضدزن استفاده میکنند و به شوخیهای جنسیتزده همکاران مرد خود میخندند و در کلامشان از اصطلاحات و واژهها و تکیهکلامهای مردانه استفاده میکنند. بیآنکه متوجه باشند که با چنین کاری چقدر خود و زنان دیگر را در فضای گفتوگو در جایگاه انفعال و فرودست قرار میدهند و زمینه را برای سرکوب و انقیاد زنان فراهم میکنند.
گاهی مردها به خود اجازه میدهند که درباره مسائل خصوصی زنان صحبت کنند و یا از آنان پرسشهایی کاملا شخصی بپرسند و یا درباره روابط جنسی زنان کنجکاوی کنند و یا درباره خودشان و روابط جنسیشان حرف بزنند و به گفتوگوی کاری سمت و سوی اروتیک بدهند که همه این موارد بدون رضایت زن، زن را تحت خشونت جنسی از لحاظ روانی قرار میدهد و جنبههایی از تعرض کلامی به حساب میآید. در چنین مواقعی اگر زنی بگوید که دوست دارد به چنین مکالمهای ادامه دهد، معمولا از سوی مرد سرزنش میشود که زن عقبافتاده و امل و مرتجعی است که از حرف زدن درباره بدن و اندام و رابطه جنسی خود خجالت میکشد و اگر میخواهد در کارش رشد و پیشرفت کند، باید راحت باشد و اعتماد کند.
در مواردی پیش میآید که مردی، همکار زن خود را به قهوه، نوشیدنی و شام دعوت میکند و یا از او میخواهد که با هم وقت بگذرانند و گپ بزنند و وقتی زن به هر دلیلی پاسخ منفی داده است، مرد باز هم اصرار میکند و با درخواستهای پیاپی، زن را برای قبول خواستهاش تحت فشار میگذارد و معمولا دلیل پافشاری مرد این است که تصور میکند زن قصد ناز کردن و دلبری دارد و جواب “نه” او را به رسمیت نمیشناسد. البته که بعضی زنان نیز نمیدانند که اگر تمایلی به آغاز یا ادامه رابطهای ندارند، باید قاطع و محکم پاسخ منفی دهند و نظرشان را واضح و شفاف بگویند تا برای مرد سوءتفاهمی پیش نیاید.
غالبا مردان دوست دارند موقع گفتوگو با زنان از سوی آنها مدام مورد تایید و تحسین قرار بگیرند و اگر اختلافنظری در بحث وجود دارد، زنها کوتاه بیایند و حق را به مردان بدهند و بگذارند که همیشه مردها دست بالا در گفتوگو را داشته باشند و بحث را پیش ببرند و حرف آخر را بزنند. پس اگر زنی قاطع و جدی صحبت کند و در بحثهای با مردان عقبنشینی نکند و درستی حرفش را به اثبات برساند و مخالفتش را نشان دهد، از سوی مردان مورد طرد و حذف قرار میگیرد. تحمل زنی که از مردها بهتر استدلال کند، درستتر گفتگو را پیش برد و دقیقتر و عمیقتر نتیجه بگیرد، برای مردها سخت و دشوار است. بارها دیده شده وقتی زنی در بحث با مردی کم نیاورده و گفتگو را به نفع او واگذار نکرده، مرد ناراحتیاش را با این جمله نشان داده که “اصلا نباید با زن جماعت حرف زد” و این جمله را طوری ادا میکنند که انگار زن ارزش مخاطب قرار گرفتن در یک مکالمه را ندارد و پایان هر بحثی با زنان به تنش و جنجال کشیده میشود.
بعضی از مردان به خود حق میدهند که از ادبیات و کلام توهینآمیز استفاده کنند و بهراحتی در حضور زنان، کلمات رکیک و نامناسب به کار ببرند. معمولا استفاده از فحشها و تکیهکلامهای جنسیتزده که در میان ادبیات مردان رایج است، نشانهای از مردانگی و قدرت و اقتدارشان به حساب میآید و آنها با استفاده از واژههای تحقیرآمیز، برتری خود را به رخ میکشانند و زنان را وادار به سکوت و کنارهگیری از بحث میکنند.
همچنین گروهی از مردان در ارتباط با زنان از ادبیات و زبان دستوری، آمرانه و تحکمآمیز استفاده میکنند و از موضع بالا به پایین با آنها سخن میگویند. یکی از رفتارهای رایج این است که مردان سعی میکنند موضوع را طوری برای زنان توضیح دهند که انگار زنان قادر به درک آن نیستند و نمیتوانند عمق و پیچیدگی مسائل را بفهمند و بارها تاکید میکنند که در حال یک بحث جدی هستند و زنان باید دقت و توجه بیشتری نشان دهند تا شایستگی گفتگو با مردان را پیدا کنند و مدام به خود اجازه میدهند که صحبتهای زنان را اصلاح کنند یا به جایشان حرف بزنند و نظر خود را تحمیل کنند. گاهی این نگاه حق به جانب تا جایی پیش میرود که حتی وقتی صحبت درباره مسائل و موضوعات منحصر به جهان زنانگی مثل بکارت، پریود، اندام جنسی زنانه، بارداری و اتفاقاتی مشابه که فقط زنان (یا مردان ترنس) میتوانند تجربه کنند، باز هم مردان خود را صاحبنظرتر میدانند و تلاش میکنند تا به زنان بیاموزند که چطور درباره خودشان حرف بزنند.
مردان به خود اجازه میدهند که هر نوع شوخی را با زنان بکنند و حتی آنها را دست بیندازند و مورد تمسخر قرار دهند و اگر زنی علاقهای نشان ندهد و نخندد و همراهی نکند و یا اعتراضش را نشان دهد که از این نوع شوخیها احساس خوبی ندارد و خوشش نمیآید، متهم میشود که ظرفیت و جنبه لازم برای ارتباط با مردها را ندارد و آدم خشک و ضدحال و ناخوشایند و کسالتباری است که اصلا با او خوش نمیگذرد.
بخش از مردان در جایگاه مدیر و رئیس و همکار، هر زمانی که بخواهند، با زنان همکار خود تماس تلفنی میگیرند، به آنها پیام میدهند و با آنان صحبت میکنند. آنها نه فقط انتظار دارند که زنان در محل کار مدام پاسخگوی دستوراتشان باشند، بلکه با تماسها و پیامها و صحبتهای خارج از زمان و مکان کار نیز زنان را تحت فشار میگذارند که در خدمتشان باشند. بارها پیش آمده که مدیر یا همکاری بیتوجه به اینکه زن در زمان استراحت و مرخصی خود به سر میبرد، ساعتها با او درباره امور کاری صحبت کرده و وقت او را گرفته است. بدون اینکه آن را بخشی از کار زن به حساب بیاورد و در پرداخت دستمزد و حقوقش لحاظ کند. انگار زنان در هر زمان و مکانی باید گوش شنوایی برای حرفها و اوامر مردها باشند.
زنان با مهربانی و ایثار و صبوری تعریف میشوند که گویی وظیفهشان در هر جایی برآوردن نیازهای عاطفی دیگران است. به همین دلیل عدهای از مردها همواره توقع دارند که زنان نقش سنگ صبور و همدم و مشاور و مددکار آنها را بر عهده بگیرند و آنها هر وقت از مشکلات کاری خستهاند و یا دچار اختلاف خانوادگی شدهاند و یا از چیزی رنجیدهاند و احساس افسردگی و شکست میکنند، شروع به درددل و حرف زدن با زنان میکنند و از آنها انتظار دارند که به حرفهایشان با صبر و حوصله گوش دهند و دلداری و تسلایشان دهند و با کلمات محبتآمیز آرامشان کنند.
بازپسگیری فضای اشغالشده در گفتوگو
بخش زیادی از این آزارهای کلامی به دلیل ناآگاهی و بیتوجهی مردان به اینکه زبان هم میتواند ماهیتی سرکوبگر و تبعیضآمیز داشته باشد، رخ میدهد و استفاده از ادبیاتی احلیلمدار (آلت محور) که بنیانش بر برتری مرد استوار است، چنان برایشان عادی شده که قادر به درک اثرات مخرب آن بر همکاران زن خود نیستند.
بنابراین بهتر است زنان در اولین مواجهه با گفتوگویی نابرابر و ناامن، درباره آن با همکاران مرد خود صحبت کنند و دلایل ناراحتی و آزار خود را با آنها در میان بگذارند. در این شرایط بعضی از زنها ترجیح میدهند به شکل غیرمستقیم به مردان بفهمانند که از بحث یا مکالمه با آنان احساس خوبی ندارند و معمولا با ترک کردن جلسه یا فضای مشترک، ادامه ندادن گفتوگو بدون هیچ توضیحی، ابراز ناراحتی خود با اخم و چهره برافروخته، بیتفاوتی و کنارهگیری، دلخوری و نارضایتی خود را نشان میدهند اما در چنین روشی ممکن است مردها متوجه دلیل چنین رفتارهایی نشوند و نفهمند که زبان، ادبیات و لحن نادرست آنها، همکارانشان را آزرده است.
پس بهترین کار طرح مسئله به صورت شفاف و واضح است که در بیانی آرام و محترمانه اما منطقی و محکم و قاطع، همکار مرد را متوجه اشتباهاتش کرد و به او تذکر داد که باید نحوه حرف زدن با همکاران زن را تغییر دهد و اصلاح کند. اگر مردی ناخواسته دچار اشتباه در کلام خود شده باشد، این کار به او این فرصت را میدهد که عذرخواهی و جبران کند و در به کارگیری کلمات و نحوه ادای جملات و لحن بیانش دقت بیشتری نشان دهد. در صورتی که انواع آزارهای کلامی آگاهانه و عامدانه از سوی مردان سر میزند، زنان میتوانند آن را به مدیران در ردههای بالاتر گزارش دهند و اعتراض خود را مطرح کنند و خواهان برخورد با همکاران مرد از سوی روسا شوند. البته اگر این برخوردهای آزاردهنده در کلام از سوی خود مدیران و روسا سر بزند که اتفاقا امر رایجی نیز است، کار برای زنان دشوارتر خواهد شد. مخصوصا که زنان نمیتوانند بر حمایت قانونی از خود در برابر تعرض کلامی حساب کنند و درگیری با مدیران و روسا میتواند وضعیت شغلی آنان را به خطر بیندازد.
اما بههرحال هر نوع سکوت، سازش، چشمپوشی و انفعال در برابر آزارهای کلامی، زمینه فرودستی و سرکوب زنان را بیشتر فراهم میکند. پس با وجود همه مخاطراتی که برای زنان وجود دارد، بهتر است هر زمانی که در هر بحث و گفتوگویی با برخورد نادرستی مواجه میشوند، مخالفت و اعتراض خود را نشان دهند و مانع ادامه آن شوند. برای نمونه اگر مردی در میانه بحث، صحبت زنی را قطع میکند یا اجازه حرف زدن به او نمیدهد، زن او را خطاب قرار دهد و به او بگوید که حق ندارد مانع سخن گفتن او شود و یا اگر با شوخی جنسیتزدهای درباره خود و یا زن دیگری مواجه میشود، هرگز نخندد و همراهی نشان ندهد و بگوید که اجازه تمسخر و تحقیر او یا هیچ زنی را ندارند. درواقع بهجای عقبنشینی و خالی کردن صحنه و واگذاری عرصه گفتوگو به مردان، از حق خود دفاع کنند و دیگران را وادارند که به حرفهای آنان گوش دهند و توجه کنند.
حتما که تغییر یک گفتگوی مسموم و تبعیضآمیز به یک مکالمه سالم و متعادل بهسادگی صورت نمیگیرد اما تلاش زنان برای تحمیل خود به گفتوگویی که مدام از آن رانده میشوند و بازپسگیری فضای اشغالشده در مکالمات با استفاده از قدرت تحلیل و استدلال و بیان منطقی و قاطع در بحثها بهتدریج به ثمر خواهد نشست. مخصوصا اگر این تلاش به صورت جمعی رخ دهد و زنان به جای همسو و همدست شدن با ادبیات مردانه، در کنار هم بایستند و به مردان اجازه ندهند صدای زنی را خاموش کنند، پیشرفتشان در مقابله با آزارهای کلامی و دستیابی به گفتگویی برابر سریعتر خواهد بود. کاش مردان نیز درمییافتند که چقدر همصحبتی زن و مرد بدون سویههای جنسیتزده و تبعیضآمیز میتواند همکاری آنها را آرامبخشتر و پرثمرتر کند.
بازاریابی از جمله مشاغلی است که زنان در آن حضور پر رنگی دارند، آنان به سبب شغل خود روزانه با مشتریان بسیاری مراوده میکنند. در مطلب تجربه زنان بازاریاب از آزار جنسی در محیط کار درباره آن بیشتر بخوانید.
بسیار عالی و تامل برانگیز بود.
تشکر و خسته نباشید.