مقدمه
این یادداشت به مثابهی طرح یک مسأله است و به موضوع آزار جنسی علیه کارآموزان طرح مسأله پیرامون وقوع آزار در فضاهای کاریِ کمتر دیده شده می پردازیم. از همین رو نظرگاهی تئوریک نیز در پایان آن بیان میشود که شاید برای افرادی که قصد مطالعهی بیشتر و یا پژوهش در این زمینه را داشته باشند، به مثابهی یکی از راههای تحلیل تلقی شود.
از گذشته تا به امروز، ورود به دنیای حرفهای در بسیاری از مشاغل، مستلزم گذراندن مدت زمانی مشخص تحت نظر افراد متخصص و آموزش دیده برای کسب صلاحیت ورود به فضای تخصصی است. امروزه این دورههای خاص تحت عنوان کارآموزی –یا حرفهآموزی- نام گرفتهاند. وضعیتی که مبتنی بر یادگیری در محل کار است و در حال حاضر یکی از مولفههای اصلی و تعیینکننده در بیشتر برنامههای آموزشی و حرفهای برای ورود به بازار کار به شمار میرود. افراد در برخی از مشاغل امروزه بدون گذراندن دوران کارآموزی، اساساً صلاحیتشان برای دستیابی به کار تأیید نخواهد شد. همچنین بعضی از رشتههای تحصیلی هم هستند که به طور مشخص بخشی از زمان تحصیلشان به کارآموزی نیز اختصاص دارد.
به طور مشخص در چنین وضعیتی که عدهای برای تأیید صلاحیتشان و ورو به بازار کار نیازمند تأیید عدهای دیگر میشوند، و با توجه به اهمیت مزیت اجتماعیِ دستیابی به شغل، میتوان مدعی شد که قدرتی که در دستانِ کارفرما در اینجا ایجاد میشود، قدرتی بسیار بیشتر از شرایط عادی خواهد بود. چه اینکه فرد در چنین موقعیتی غالباً از مکانیسمهای پشتیبان قانونی که در هنگام استخدام از آنها برخوردار میشود بهرهمند نیست. همین –یعنی وجود شکاف بزرگ در برخورداری از قدرت و همچنین وجود وضعیت بینابینی برای کارآموز– به خودی خود میتواند زمینهساز و بسترآفرینِ وقوع انواع آزار باشد. از همین رو در این یادداشت برآنیم تا ضمن طرح این مسأله، تحلیلی اولیه از چگونگی این رخداد به دست دهیم.
اهمیت طرح این موضوع در آن است که به طور معمول وقتی از وقوع انواع آزار و به ویژه آزار جنسی در محیط کار سخن به میان میآید، محیطهای کاری در نظر نه تنها عموم مردم، که حتی پژوهشگران و متخصصان نیز دارای چارچوب و تعریف مشخصی تصور میشود. همین موضوع موجب میشود تا افراد در فضاها و محیطهای کاری با مشخصات ویژه که ممکن است به دلایل مختلف کمتر مورد توجه قرار گیرند، افراد را در معرض بیتوجهی مضاعف قرار دهد. در مورد خاص این یادداشت، قرار گرفتن در محیط کارِ مبتنی بر کار و حرفه آموزی، میتواند سبب چنین نادیدهگیری شود.
وضعیت بینابینی و خلق امکان وقوع آزار
پیش از آنکه به مسألهی امکان وقوع آزار در محیطهای کارآموزی بپردازیم، مایلم وضعیتی را توصیف کنم که میتوان این محیطها را با آن توصیف کرد:
وضعیت بینابینی. اما مراد از چنین وضعیتی چیست؟ همانطور که از خود کلمهی بینابینی بر میآید، شرایط در چنین حالتی، به قول اهل فلسفه شرایط نه این و نه آن، هم این و هم آن است. به بیان سادهتر، اگر دوران کارآموزی را حلقهی واسطی میان دانش ابتدایی یا تخصصی با بازار کار بدانیم، یک کارآموز با قرار گرفتن در محیط آموزش حرفهای، نه به تمامی دانشآموز/دانشجو محسوب میشود و نه به تمامی یک فرد شاغل. همچنین نه میتوان گفت که کارمند است، و نه میتوان گفت نیست.
از خلال این توصیف میبینیم که خود ترکیب کارآموز چهقدر خوب میتواند این وضعیت را توصیف کند. اما چنین وضعیتی اگرچه برای فرد سطحی از آزادی برای فراگیری به بار میآورد –چیزی که در دوران کارمندی تقریباً وجود ندارد-؛ در ضمن او را فاقد حقوقی میکند که هرکدام از جایگاههای مشخصِ فراگیر یا کارمند بودن با خود به همراه میآورد. همچنین پیوند خوردنِ تأیید کارفرما با آیندهی شغلی و امکان دستیابی به شغل، عملاً هرچه بیشتر فرد را از حقوقی هم که برایش در نظر گرفته شده است محروم میسازد. این عمل به واسطهی تجمع قدرت در دستان کارفرما صورت میپذیرد.
هنگامی که کارآموز در محیط کاری– آموزشی قرار میگیرد، غالباً این فرآیندهای رسمی[1] هستند که تنظیم کننده و هدایتگر روابط میشوند. روابطی که در یک چارچوب قانونی پیشبینی شدهاندو علیالظاهر حقوق اولیه را برای فرد تأمین میکنند. اما تجمع قدرتی که در دستان کارفرما به وجود آمده است ظاهراً امکان عمل فراقانونی را باز میگذارد. گزارشها و روایتهای جسته و گریخته نشان میدهد که عمدهی آزارها در محیطهای کاری مبتنی بر کارآموزی، آزارهای جنسی هستند. خشونتهایی که عمدتاً به دلیل پرهیز از حاشیهسازی و به خاطر ترس از دست رفتن موقعیتهای شغلی، یا گزارش نمیشوند و یا مدتها بعد و پس از اطمینان از حصول شغل برملا میشوند. گاهی حتی این ترس از به خطر افتادن وضعیت معیشت و شغل موجب میشود تا فرد هرگز یا جز در فضای خصوصی افشای وقوع آزار نکند[2].
ترس از دست دادن شغل، بستر وقوع آزار
روایتهای مختلف از وقوع آزار در محیطهای کارآموزپذیر، نشان میدهد که آزارها و خشونتهای جنسی تنها از جانب کارفرمایان رخ نمیدهد.
اگرچه که همچون موارد دیگر، هرچه برخورداری از قدرت بیشتر باشد، امکان سوءاستفاده از آن هم بالاتر میرود. اما بخشی از روایتهای مبتنی بر وقوع آزار از جانب افرادی است که مشخصاً فردِ کارآموز را رقیب خودشان میبینند. مشخصاً فردی که در جایگاه کارمند یک سازمان قرار دارد، واجد قدرت سازمانی بیشتری نسبت به یک کارآموز است، اما به نظر میرسد که حضور کارآموزان ممکن است احساس ناامنی شغلی به افراد القا کند. اینگونه است که یکی از مکانیسمهای به در کردن رقیب از عرصه، برای عدهای دست زدن به خشونت جنسی است. قبلاً نیز گفته شد که “لزوماً میل جنسی نیست که فرد را به سوی آزارگری جنسی سوق میدهد. بلکه شاید بتوان گفت جایگاهی که عمل جنسی در بستر اجتماعی دارد موجب میشود تا انجام آن –در چارچوبی خارج از خواست و تمایل فردی- منجر به دستاوردهای دیگری تلقی شود”.
کارآموز یا بیگانهای در نظام جنسیتی محیط کار
در یک جمعبندی کلی، شاید بتوان ادعا کرد که نظریههای فمینیستی، وقوع آزار جنسی را محصول نظام جنسیتی میدانند که از طریق صورتی هنجاری و مسلط از مردانگی تداوم مییابد.
مککینن[3] جنس و جنسیت را به عنوان ساز و کارهای حفظ قدرت و سلطهی مردانه[4] بازمیشناسد. نتیجتاً او تعاریف فرهنگی از رفتار جنسی هنجاری و نابهنجار (یا انحرافی و سازگار) را در دستهی فرآیندهای فردی و اجتماعی جامعهپذیری جنسی قرار میدهد. او همچنین رد پای اِعمال قدرت حوزهی اقتصادی بر حوزهی جنسی را از خلال همین مفهوم پیگیری میکند. از نظر او، ساز و کارهای هنجاریِ مبتنی بر مردانگی، و قدرت مردانه، کسانی را که در چارچوب تعریفشان از امر بهنجار نگنجند ناتوان میکنند. جنسیت یکی از ابزارهای این کار است. اگرچه در این توضیح مراد مشخصاً مفهوم جنسیت است، اما اگر همین چارچوب را اخذ کنیم، میتوانیم با پایبندی بر همین ادبیات به طور مشخص مسألهی طرح شده در این یادداشت را نیز قابل فهم کنیم. در واقع حضور کارآموز در فضای کار، امری لزوماً بهنجار تلقی نمیشود.
نتیجتاً هر آنچه در نسبت با او باشد به خودی خود میتواند سطحی از نابهنجاری را به دوش بکشد[5]. از همین جهت، همان ساختاری که او را درون خودش راه داده، او را نابهنجار تلقی میکند؛ یک دیگریِ نابهنجارِ سزاوارِ تنبیه. جنس و جنسیت اینجا تنها یکی از محملهای تنبیه –البته که از سختترینشان- هستند. سلسلهمراتب در اینجا به کمک ساز و کار تنبیه میآید تا برای رخدادِ خشونت آمیز دستاویز پیدا کند. جایگاه لغزندهی فرد کارآموز او را در موقعیتی قرار میدهد که عملاً او را در قبال آزار و اِعمال قدرت بیدفاع میکند. در واقع ساز و کار و روابط قدرت در محیط کار عملاً کارآموزان را –به ویژه که غالباً واجد فاکتورهای تشدید کنندهای نظیر جوانی نیز هستند- به هدفهای جذاب و آسیبپذیر تبدیل میکند –یا لااقل چنین تلقی از آنها ایجاد میکند-. به هر روی اگر بپذیریم همچنان که مککینن ابراز میکند، آزار جنسی، یک پدیدهی عام –برای تمام جنسیتها- و برآمده از اِعمال قدرت و سازوکار مردانه است، اولین نکتهی قابل ملاحظه در پیگیریِ این طرح مسأله تأکید بر خود کلمهی کارآموز –فارغ از جنسیت- خواهد بود. گرچه که یافتهها نشان داده که تفاوتها در تجربهی آزار میتواند طیفی از تفاوتها را در جنسیتهای مختلف نشان دهد.
برای مطالعهی بیشتر در این زمینه از منابع زیر میتوانید استفاده کنید:
- Stanko, E. (1985). “Intimate Intrusions: Women’s Experience of Male Violence”. London: Routledge and Kegan Paul.
- MacKinnon, C. (1979). “Sexual Harassment of Working Women: A Case of Sex Discrimination”. New Haven: Yale University Press.
- ——————–. (1987). “Sexual Harassment: Its First Decade in Court,” Pp. 103–16 in Feminism Unmodified: Discourses on Life and Law. Cambridge: Harvard University Press.
- ——————–. (2002). “The Logic of Experience: Reflections on the Development of Sexual Harassment Law.” Georgetown Law Journal 90:813–33.
[1] از جمله قراردادهای رسمی
[2] چنانکه در یادداشتهای پیشین گفته شده، “دستیابی نابرابر به مزایای اجتماعی نسبت به گروهی دیگر از افراد داشته و دارند. همچنین گروه مسلط به واسطهی این برخورداری بیشتر از مزایا، دسترسی بیشتری به انواع ابزار اِعمال قدرت پیدا میکند و البته راه را برای گروههای تحت تسلطش در دستیابی به استیفای حقوق میبندد”.
[3] MacKinnon
[4] این مهم است که بدانیم قدرت و ساز و کار اگر مردانه توصیف میشود و مولفههایش بر اساس مردانگی تعریف میشوند، لزوماً به این معنا نیست که تمام کارگزارانش مردان هستند. ما همگی فارغ از جنس فیزیولوژیک و جنسیتمان، درون همین ساز و کار زیست میکنیم.
[5] مشخصاً اگر تجربهی کارآموزی داشته باشید با این قسمت از متن همداستان خواهید بود.
در دوره مبارزه با انواع آزار جنسی (ویژه موسسات آموزشی و پژوهشی) آکادمی چراغ اساتید، دانشجویان و پژوهشگران با مفهوم و انواع آزار جنسی و موازنه قدرت آشنا میشوند و راهکارهایی برای امن کردن محیطهای آموزشی به آنها ارائه میشود.