آزار جنسی در محیط کار میتواند تبعات و تاثیرات گستردهتری از آن چیزی که به نظر میرسد داشته باشد.
در عین حال نه فقط در ایران بلکه در تمامی دنیا افراد، به خصوص زنان، تجربهی آزارهای جنسی در محیط کار را داشتهاند. تمامی اشکال آزار جنسی به طور کلی میتواند در محیط کار هم رخ دهد. در این گفتار اما سعی خواهد شد به آزار جنسی در محیط کار به طور خاص پرداخته شود تا بتوان ابعاد آن را به زبانی ساده و قابل فهم تا حدودی روشن کرد.
پیشنهاد رابطهی جنسی در ازای افزایش حقوق یا ترفیع، اخراج در برابر نپذیرفتن برقراری رابطهی جنسی و یا حتی غیر جنسی، تعریف از ظاهر، لباس یا آرایش در صورتی که فرد تمایلی به شنیدن آن نداشته باشد و یا حتی بیان یا شنیدن جوکهای جنسی و ارسال پیغام و ایمیل حاوی پیامهای جنسی از مصادیق بارز و البته سادهتری از ازار جنسی در محیط کار است. همهی افراد فارغ از جنسیتشان میتوانند قربانی اشکال متنوعی از آزار جنسی در محیط کار باشند. اما باید اشاره کنیم که چون مردان سهم بیشتری از قدرت دارند این زناند که درصد بسیاری از قربانیان آزارهای جنسی را تشکیل میدهند. این قدرت است که مشخص میکند آزارگر کیست و قربانی چه کسی میتواند باشد. بر اساس آمار کنگرهی اتحادیههای صنفی ۵۲ درصد زنان آزار جنسی در محیط کار را تجربه کردهاند که از این میان ۶۲ درصد آنها را دختران جوان ۱۸ تا ۲۴ سال تشکیل میدهند[1].
به گمانم همهی ما بارها با داستانهایی با این مضمون که «خانم فلانی» در محیط فلان شرکت با رئیس در ارتباط است و در ازای این ارتباط ترفیع گرفته یا حقوقی به مراتب بالاتر از دیگر کامندان آن شرکت دریافت کرده روبه رو بودهایم. نکتهای که در این جا حائز اهمیت است این است که قربانیان این ازارهای جنسی الزاما رنجی که از این آزارها میبرند را فریاد نمیزنند. قدرت میتواند به طور پنهانی شما را وادار کند تا برای جلب رضایت کارفرما دست به هر کاری بزنید. به یاد داشته باشید اگر فردی به تصور شما یا حتی خودش راضی به برقراری رابطهی جنسی در ازای پول، هدیه یا جایگاه در محیط کاری است باز هم قربانی آزار جنسی محسوب میشود. این قدرت است که افراد را قانع میکند تا برای داشتن زندگی بهتر تن به هر کاری بدهند.
اگر بخواهیم به طور ویژه به عوارض آزارهای جنسی بر روی قربانیان در محیطهای کاری بپردازیم باید بگوییم قربانیان اینگونه آزارها در قدم اول احساس تنها بودن، شرمساری و استیصال میکنند. در اکثر مواقع ازارگری که با جواب رد روبهرو شده از پا نمینشیند و همچنان به آسیب زدن به قربانی ادامه میدهد. ممکن است شرایط کاری را برای اون سختتر کند، او را از امتیازهایی که حق اوست محروم سازد و یا فضایی پرتنش و غیر قابل تحمل برای او و یا حتی دیگر کارمندان ایجاد کند. به همین دلیل معمولا قربانیان به دنبال راهی برای رهایی بخشی خود از این آزارها میگردند و معمولا به دلیل ساز و کارهای قانونی ناکافی و یا غلط به خصوص در کشورهایی مانند ایران این استیصال تا مدتها ادامه پیدا میکند. معمولا این قربانیان هستند که مجبور به ترک محل کار میشوند و خود را در شرایط اقتصادی سختی قرار میدهند، چون قانون حامی آنها نیست و به جای آنکه آزارگر اخراج شود این قربانی است که برای فرار از موقعیت استعفا میدهد.
کارمندانی که با آزار جنسی در محیط کاری خود روبهرو هستند ممکن است تمایل خود برای نوآوری را از دست بدهند و بهرهوری آنها به حداقل برسد. بر اساس تحقیقات جدیدی که در سالهای اخیر انجام گرفته، در میان قربانیان آزارهای جنسی در محیطهای کاری تمایل به خودکشی در حال افزایش است. لازم به ذکر است که گاها جان قربانیان از طرف آزارگران هم در خطر است و ممکن است در صورت مخالفت با خواست آزارگر افراد قربانی تجاوز جنسی و یا حتی ازارهای جسمی قرار بگیرند.
البته این فقط مدیران نیستند که میتوانند در نقش آزارگر قرار بگیرند. در هر شکلی از رابطه که بین افراد در محیطهای کاری شکل میگیرد آزار جنسی میتواند اتفاق بیفتد. فرض کنید در یک ادارهی دولتی یک کارمند می تواند نقش آزارگر را برای ارباب رجوع بازی کند. در این حالت کارمند میتواند در ازای کاری که وظیفهی اوست از ارباب رجوع درخواست رابطهی جنسی داشته باشد یا او را با الفاظی مانند عزیزم خطاب کند. در کشورهایی که قانون کامل و مشخصی در مورد آزار در محیط کار اجرا میشود علاوه بر آزارگر، مدیر آن سازمان یا شرکت هم خاطی محسوب می شود چون یکی از وظایف اصلی ایجاد فضایی امن برای تمامی کارمندان است. همچنین علاوه بر ساز و کارهای مستقیم قانونی سازمانهای مردم نهاد زیادی هستند که در این راستا به فعالیت میپردازند. این سازمانها به قربانیان آزارهای جنسی در محیط کاری آموزش میدهند تا چطور از خود در برابر آزارگر چه از نظر فیزیکی و چه از نظر روانی محافظت کنند و چگونه آزارگر را با قانون مواجه سازند.
البته همچنان هم در کشورهایی با قوانین کارآمد ممکن است قربانیان نتوانند واکنشهای مورد نیاز را در برابر آزارگر از خود نشان دهند و حتی از آزار با خبر نباشند. متاسفانه در کشورهایی مانند ایران میتوان گفت درصد بالایی از ادارات، شرکتها، کارخانهها و سایر مراکز مشابه هیچ اساسنامه و بخشنامهی مشخصی برای اینگونه اتفاقات ندارند. به همین دلیل حتی مدیران و کارفرمایان هم آموزش کافی را ندیدهاند که چطور باید فضایی عاری از خشونت و آزار جنسی برای کارمندان خود فراهم کنند. به همین دلیل قربانی راهی به جز فرار روبهروی خود نخواهد دید. در مواردی هم که قربانی امکان تغییر شغل را نداشته باشد (برای مثال زنانی که سرپرست خانواده هستند یا در شرایطی که بازار کار راکد باشد) ممکن است این آزارها تا مدتهای طولانی ادامه پیدا کند، تا جایی که فرد به آزارها تن داده و شرایط را تا حدودی، به ظاهر، برای خودش راحت سازد. همانطور که قبلا هم اشاره شد، اینکه فرد به این آزارها تن میدهد الزاما نشاندهندهی رضایت او از این وضعیت نیست، بلکه گاهی راهی غیر از این پیش روی خود نمیبیند.
در پایان باید به این اشاره کنیم که مانند بسیاری از جنبههای دیگر زندگی، این آموزش است که میتواند نقش کلیدی را در پیشگیری از این گونه آزارها ایفا کند. کارمند و مدیری که آموزشهای لازم را دیده باشند میتوانند از حضور در نقش آزارگر پرهیز کنند و در دیگر سو از خود در برابر آزارگران محافظت نمایند. البته که این امر زمانی میتواند کمترین میزان خطا را داشته باشد که قوانین از قربانی حمایت کند نه از ازارگر.
[1] https://www.independent.co.uk/life-style/women/sexual-harassment-work-advice-legal-lawyer-trade-union-equality-act-a9705681.html
دوره مبارزه با انواع آزار جنسی (ویژه عمومی) به منظور بالا بردن آگاهی عمومی برای عموم مردم طراحی شده است تا بتوانند نه تنها اگر مورد آزار قرار گرفتند، بلکه به عنوان شاهد آزار نیز با آگاهی و به دور از قربانینکوهی واکنش نشان دهند.