مقدمه
در مقاله آزار جنسی و خشونت مضاعف ما به آزار جنسی در محیط کار به مثابهی چندین بار رخ دادن وضعیت خشونتآمیز پرداخته ایم:
پس از گسترش روایتگریِ جنبش موسوم به منهم، مشاهدهپذیریِ آزار جنسی در محیط کار (و البته در محیطهای خصوصی) بیشتر شد. برخی از نقادان چوب نقدشان را اینطور بالا بردند که آیا با راه افتادنِ یک جنبش اینقدر بر نرخ آزارگری افزوده شد؟ واقعیت آن بود که رخدادِ آزار مسلماً از پسِ راه افتان این حركت بيشتر نشد؛ اگرچه ممكن است از پسِ آن کمتر شده باشد. در واقع منهم بستری شد تا آزارهای جنسی که در حال رخ دادن بود، یا پیش از آن به وفور رخ داده بود، تنها مجال پیدا کند براي ابراز و روایت و دیده شدن. اما آنچه موجب شد تا این همه آزارگریِ رخداده بیشتر به چشم بیاید، در واقع همین مسألهی مطرح شدن وقوعِ آزار بود. افراد از خلال منهم متوجه شدند که اتفاقی که تا پیش از این گمان میکردند که رخدادی است که به ندرت پیش میآید و احتمالاً در وقوعش مقصرند، چقدر شایع است و چقدر افرادی مانند آنها در این احساس تنهایی و بیپناهی شریکند.
از همین رو روایتگری خود توانست محملی شود برای اینکه آنچه تا پیش از آن راز مگو و قصهی غصههای توی پستو به شمار میرفت، مشاهدهپذیر شود. بسیاری از ما تا پیش از این جنبش نمیدانستیم که آزار جنسی تا این حد امری گسترده و شایع است؛ اما از خلال روایتگریهای انجام شده و تحلیلهایی که از کنار آنها با گوشمان رسید فهمیدیم که مطالعات نشان میدهد که تعداد بسیار زیادی از افراد (به ویژه زنان و گروههایی از افراد که از نظر جنسی و جنسیتی خودشان را لزوماً زن یا مرد هویتیابی نمیکنند، یا گرایش جنسی متفاوت از گرایش مرسومِ دگرجنسخواهی دارند)، نه تنها در طول زندگیشان مورد آزار جنسی قرار گرفتهاند بلکه درصد زیادی از ایشان تکرار آزار را تجربه کردهاند.
بسته به اینکه این مطالعات در کدام بستر اجتماعی انجام شده باشد این میزان از سی تا حتی هشتاد درصد از زنان را در بر میگیرد. همچنین جای تأسف است که مطالعههای جامع و دقیقی راجع به گروههای جنسی/جنسیتی در اقلیت نیز به طور مشخص چندان در دسترس نیست. این متن به طور مشخص به روایت آزار جنسی که در محیط کار نسبت به یکی از زنان روا داشته شده است میپردازد. این بدان معنا نیست که در آن از پرداختن به روایت دیگران از گروههای مختلف جنسی و جنسیتی فارغیم. همچنین در تحلیل بر این عقیدهایم که به طور مشخص مسألهی تجربهی خشونت مضاعف در رخداد آزار جنسی برای تمامی قربانیان آزار رخ میدهد. در واقع بیراه نیست اگر ادعا کنیم که تجربهی خشونت مضاعف مسألهای ساختاری است که قربانیان آزار جنسی با آن روبرو هستند.
آزار جنسی در محیط کار و چندبرابر شدن خشونت
وقوع خشونت و آزار جنسی در محیط کار برای آزاردیدگان، اطرافیانشان، سازمانی که آزار در آن رخ داده و البته به غیر از آزاردیدگان برای کارفرمایانشان نیز پیامدها و نتایج ناگوار زیادی به همراه میتواند داشته باشد.
این پیامدها در درجهی اول شامل مشکلات جسمی و روحی، ایجاد اختلال یا حتی وقفههای کوتاه یا بلندمدت در روند کار و به تبع آن درآمد کمتر برای هر دو دسته میشود. به علاوه، به وقوع پیوستن آزار جنسی ممکن است باعث شود تا فرد آزاردیده از پیشبرد مهارتهای خود برای ترقی در فضای شغلیاش دست بکشد. و البته در یک مقیاس بزرگتر موجبات دامن زدن به شکاف جنسیتی در مسایل محیط کار (به طور مثال در دستیابی به سلسلهمراتب بالای شغلی یا حقوق برابر و درآمد مساوی و جز آن) و تبعیض جنسیتی که در جامعه وجود دارد را فراهم میآورد. همچنین هیچ نوعی از خشونت نیست که به طور مشخص با دیگر انواع خشونت در بده بستان نباشد. آزار جنسی نیز از این موضوع مبری نیست. به عبارت بهتر، نمیتوانیم ادعا کنیم کسی که آزار جنسی میبیند فقط و فقط مورد یک نوع خشونت واقع شده است.
خشونتی که بر او روا داشته شده ممکن است نه تنها ابعادی مختلف از انواع خشونتها را در بر بگیرد (جسمی، جنسی، کلامی، روانی و اقتصادی) و برآمده از خشونتهایی دیگر باشد، بلکه ممکن است به خشونتهای دیگری نیز بیانجامد. به مثال زیر توجه کنید:
«حنانه زنی مجرد، کوشا و دارای مدارج بالای تحصیلی است. او که به تازگی توانسته در یک ادارهی دولتیِ رده بالا شغل خوبی به دست بیاورد به ناگاه توسط یکی از نمایندگان نهاد بالادستیِ سازمانی که در آن مشغول به کار است مورد آزار جنسی و تجاوز قرار میگیرد (در مأموریت کاری مجبور به برقراری سطحی از رابطهی جنسی میشود و از محل میگریزد). او که شاهدانی هم از آزاردیدگیاش دارد و مراتب را به نهادهای ذیربط گزارش کرده است، با واکنش صحیح مواجه نمیشود. تنها اتفاقی که میافتد این است که فرد مذبور از سِمَتی که دارد جا به جا میشود و از اتفاق در جایگاهی بهتر منصوب میگردد. همین موضوع نه تنها بر اوضاع روحی حنانه تأثیر سوء میگذارد، که باعث میشود تا مدت زیادی از تلاش برای ترفیع هم دست بردارد.
از طرفی در محل کارش هم نگاههای دیگران آنقدر برایش آزاردهنده میشود که درخواست تغییر محل خدمتش به بخشی دیگر را میدهد. در بخش جدید بر حسب تواناییها و سابقهای که دارد، حنانه این شایستگی را در خود احساس میکند که برای کسب کرسی معاونت به رقابت نامحسوس با دیگر کاندیدِ این پست بپردازد. علیرغم اینکه او بیشترین صلاحیت را برای کسب این پست دارد، اما نهایتاً رغیبش به آن پست منصوب میشود. او که معاونت را حق خود میدانسته به رییس اعتراض میکند و خیلی سربسته پاسخ میگیرد که منصوب شدن زن مجردی که داغ باکره نبودن خورده است در مقام معاونتی که مدام با او در ارتباط است میتواند برای آن مدیر شائبهی نظر داشتن به او را ایجاد کند.
اتفاقی که باز موجب میشود تا حال روحیِ حنانه به وضعیتِ پس از رخداد آزار برگردد. حنانه بارها به ترک شغل فکر میکند اما مسایل مالی باعث میشود تا او از این تصمیم منصرف شود».
وقتی خشونت مضاعف میشود
بیایید به داستان حنانه که در بالا گفته شد برگردیم.
پاولین خشونتی که در این روایت به آن برمیخوریم، موضوع رخداد تجاوز است. عمل تجاوز با خشونت جسمی، کلامی و روانی بالایی همراه است. دومین سطح از خشونت را در مجموعهی عدم واکنش صحیح سازمانی میبینیم. خشونت روانی که صدر تا ذیل ساز و کار سازمانی که حنانه در آن مشغول به کار است نسبت به او روا میدارند، اگرچه الان و در روایت عجیب و بسیار شدید به نظر میرسد؛ اما واقعیت اینجاست که در اغلب موارد آزار جنسی در سازمانها آزاردیده با چنین وضعیتی روبرو میشود. یک واکنش ناصحیح و حتی فراری رو به جلو برای ساکت کردن قربانی. در اینجا همهی ارکان سازمان به حنانه خشونت میورزند. اول از همه اما عدم وجود قانون متقنی است که حنانه بتواند به واسطهی وجود آن و اطلاع از وجودش، به محض وقوع آزار با تمسک به آن خودش را تا حد زیادی به واسطهی وجود شاهدان در برابر آزارگر متکی به یک اهرم فشار بداند.
از دیگر سو شاهدان نیز خشونتورزان دیگری هستند که از او حمایت لازم را به عمل نمیآورند. فراموش نکنیم که گاهی هیچ کاری نکردن به خودی خود به معنای سرپوش گذاشتن یا تأیید کردن میتواند باشد. اما خشونت دیگر به خود شاهدان روا داشته شده است. در واقع باید از خودمان بپرسیم چرا شاهدان سکوت کردهاند؟ ساختاری که شاهدان را به سکوت فرا میخواند احتمالاً یا آنها را ترسانده و یا ایشان را با خودش همداستان کرده است. در هر دو حالت، شاهدی که رخداد خشونتآمیز را دیده و گزارش نکرده، با ذهنی کلنجار میرود که مدام در مضان اتهام قرارش میدهد. و این دقیقاً خشونتی است که ساختار نسبت به او روا داشته است. از دیگر سو نگاههای قربانینکوه دیگران در محل کار، خشونت روانی است که ساختار اجتماعیِ اثرگذار بر فرهنگ سازمانی بر حنانه روا میدارد. میبینیم که تغییر جایگاه شغلی نیز به او اگرچه در کوتاهمدت کمک میکند اما نهایتاْ ارزشهای اجتماعی مردسالار باز به او خشونت میورزند.
وضعیتی که او نه تنها به واسطهی تجدر، مسألهی بکارت (و حدس از بین رفتن آن از جانب دیگران) و آزاردیدگیاش (که انگار جامعه او را بیشتر مقصر میداند تا آزارگر)، از دستیابی به ترقی شغلی بازمیماند؛ که مورد خشونت کلامی و آزار روانی نیز (توسط آن مدیری که دلیل عدم انتصابش را چنین بیان میکند) قرار میگیرد.
دوره مبارزه با انواع آزار جنسی (ویژه کارمندان) در آکادمی چراغ برای کارمندان و همینطور افرادی که ممکن است در آینده شاغل شوند، طراحی شده است. در این دوره کارمندان با مفهوم آزار جنسی، مصادیق و همینطور طریقه واکنش به آن و حقوق خود آشنا میشوند.