هم مورد آزار جنسی قرار می‌گیریم، هم نگران آبروی‌مان هستیم

گزارشی از تجربه زنان از آزار جنسی در بیمارستان

مقاومت روزمره

در مقاله ی هم مورد آزار جنسی قرار می‌گیریم، هم نگران آبروی‌مان هستیم به مباحث ذیل می پردازیم:

بسیاری از زنان در محیط کار، با آزار جنسی روبرو می‌شوند. برخی از آنان به این موضوع واکنش نشان داده و بسیاری به دلایل گوناگون در صورت مواجهه با آزار جنسی منفعلانه رفتار می‌کنند. خلاء قانونی مربوط به مقابله با آزار جنسی در محیط کار، عدم حمایت مافوق و نگرانی زنان از اینکه انگشت اتهام به سوی آنان دراز شود، از جمله دلایلی است که آنها را وادار به سکوت می‌کند. یکی از محیط‌های کاری که کارمندان زن در آن مورد آزار قرار می‌گیرند، بیمارستان‌ها است. این گزارش به تجربه آزار جنسی زنان در محیط بیمارستان از جانب پزشکان و همکاران مرد می‌پردازد. آنان تاکنون با چه نوع آزارهای جنسی مواجه بودند؟ و چه واکنشی به آن نشان داده‌‎اند؟

سودابه به عنوان کمک بهیار در بیمارستان مشغول به کار است. او به شوخی‌های جنسی همکاران مرد به عنوان مصادیق آزار کلامی اشاره می‌کند: «اگر بین حرف‌هایی که می‌زنی کلماتی مثل کردم، دادم و…. به کار ببری، همکاران مرد شروع به خندیدن و شوخی جنسی می‌کنند. خودشان هم از این کلمات برای شوخی‌های زننده‌شان بهره می‌برند؛ مثلا یکی از همکاران هنگام نهار خوردن در جمعی که بقیه هم نشسته بودند به من گفت بیا بخورش و همه با هم خندیدند. وقتی با واکنش تند من مواجه شد گفت منظور من غذا بود. آن‌ها فکر می‌کنند ما زن‌ها متوجه منظورشان نمی‌شویم درحالی که عدم واکنش ما به این علت نیست که موضوع را متوجه نشدیم فقط نمی‌خواهیم خودمان را درگیر بحث‌های این چنینی کنیم. بعلاوه وقتی کنار هم نشسته‌اند مدام درباره دستاوردهای جنسی خود داستان‌سرایی می‌کنند. یکی می‌گوید همراه فلان بیمار را بوسیدم، دیگری از رابطه جنسی خود با خانم دکتر تعریف می‌کند. به نظر من بیشتر حرف‌های‌شان دروغ و فقط برای پز دادن جلوی یکدیگر است. از صبح تا شب ذهن‌شان درگیر رابطه جنسی است و اندام ما را بدون لباس تجسم می‌کنند».

هر چه تعداد افراد در محیط کار کمتر باشد، زمینه آزار جنسی بیشتر فراهم می‌شود. سپیده در بخش آزمایشگاه بیمارستان کار می‌کند. یک روز صبح زود که در اتاق، تنها و پشت میکروسکوپ نشسته بود، ناگهان همکارش او را از پشت بغل کرد، او در این مورد گفت: «خیلی ترسیده بودم و از دستش فرار کردم، به او گفتم اگر یکبار دیگر تکرار شود به مسئول آزمایشگاه می‌گویم. چون حوصله دردسر ندارم آن روز پیش رئیس نرفتم و او هم دیگر کارش را تکرار نکرد».

برخی از زنانی که با آزار جنسی روبرو می‌شوند، بی توجه به نگرانی‌های رایج سکوت نمی‌کنند و بعضا آن را با رئیس خود در میان می‌گذارند. آزیتا پرستار است و در اتاق عمل کار می‎کند. به باور او زنان باید مقابل آزارگر بایستند، صدای خود را بلند کنند و نگران برچسب زدن دیگران نباشند. او درباره تجربه خودش گفت: «یک روز در اتاق عمل یکی از همکاران هر بار که از کنار من رد می‌شد، دستش را به باسنم می‌زد. ابتدا فکر کردم منظوری ندارد تا اینکه متوجه شدم با اینکه می‌تواند با فاصله از کنار من رد شود، عمدا دستش را به بدنم می‌زند. کار که تمام شد پیش رئیس بخش رفتم و برای او ماجرا را تعریف کردم و گفتم اگر یکبار دیگر دستش به بدنم بخورد، طوری آن را می‌پیجانم که سال‌ها درگیر درمان آن شود. رئیس فوری همکارم را صدا زد، با او برخورد کرد و این ماجرا دیگر تکرار نشد».

آزیتا همواره با شکستن سکوت، از خود مقابل آزارگر دفاع می‌کند. او خاطره دیگری در این مورد تعریف کرد: «من وقتی ذهنم درگیر مسئله‌ای است پوست لبم را می‌جوم. یکبار که مشغول نوشتن گزارش بودم و همزمان پوست لبم را می‌جویدم، همکارم چند بار زیر گوشم گفت چه لب‌های زیبایی داری همه آن را نخور وکمی برای من بگذار. من هم پیش رئیس رفتم و ماجرا را برای او شرح دادم؛ او هم با فرد آزارگر برخورد کرد. در هر دو موردی که تعریف کردم آزار دیگر تکرار نشد، به این خاطر است که معتقدم واکنش نشان دادن می‌تواند به ایجاد فضای امن کمک کند».

مهتاب پرستار است و تجربه خوبی از ارجاع مسئله آزار به رئیس خود ندارد؛ او از پیگیری مسئولان ناامید است و به نظرش تا زمانی که حمایت قانونی و جدی از زنان صورت نگیرد، تعداد کمی از آنان حاضرند در این مورد صحبت کنند. مهتاب درباره تجربه خود گفت: «وقتی از کنار همکاران مرد رد می‌شدم بعضی از آنان در مورد اندام و ظاهرم نظر می‌دادند. من اغلب بی‌توجه به متلک‌های‌شان رد می‌شدم تا اینکه یکی از آن‌ها که انگار از این بی‌توجهی به ستوه آمده بود با صدای بلند گفت بعضی‌ها مثل گاو سرشان را پایین می‌اندازند و می‌روند. من خیلی ناراحت شدم و حرفش را به سرپرستار انتقال دادم. او هم گفت خب مثل گاو رفتار نکن. واکنش او پتکی بر سرم بود و فهمیدم در محیطی کار می‌کنم که هیچ حمایتی از من نخواهد شد. اتفاق بسیار بدتر از این هم برایم افتاد؛ یک روز بخاطر اختلاف با یکی از همکاران پیش مدیر بیمارستان رفتیم تا بین ما داوری کند.

بعد از حرف‌های همکارم مدیر به او گفت شما تشریف ببرید من با خانم صحبت می‌کنم تا ببینیم موضوع چیست و چطور حل می‌شود. مدیر که قد کوتاهی داشت پشت میز بزرگی نشسته بود. او از من خواست تا موضوع را تعریف کنم. هنگام حرف زدن متوجه شدم صورتش قرمز شده، دستش زیر میز است و آلت خود را می‌مالد. او توجهی به حرف‌های من نداشت و انگار با تصویرسازی در ذهنش مشغول خودارضائی بود. در آخر هم گفت پیگیری می‌کند. تصور کن که من در صورت مواجهه با آزار جنسی باید به این افراد مراجعه کنم که علاوه بر عدم حمایت، خودشان نیز آزارگرند. ضمن اینکه در بیشتر مواقع زنان را مقصر این مسائل می‌دانند و می‌گویند حتما تو کاری کردی که این اتفاق افتاد. مجموع این موارد باعث شد من در صورت مواجهه با آزار از کسی کمک نخواهم».

سهیلا در بخش اداری اتاق عمل کار می‌‎کند. نگرانی از مورد اتهام قرار گرفتن باعث شده او واکنشی به آزار جنسی نداشته باشد: «من همیشه در ذهنم می‌گویم ولش کن به دردسرش نمی‌ارزد. چند ماه پیش یکی از پزشکان مشغول نوشتن پرونده بود، وقتی می‌خواستم از کنارش رد شوم آرنجش را طوری تنظیم کرد که به بدنم بخورد. اول فکر کردم اشتباه کرده‌ام؛ تا اینکه هنگام نوشتن گزارش بیمار، به بهانه تصحیح قسمت‌هایی که اشتباه نوشتم، چندین بار دستم را لمس کرد و پایش را به پایم مالید. من در آن لحظه بیشتر نگران این بودم که اگر کسی این حرکت را ببیند در مورد من چطور فکر می‌کند. نگرانی از آبروریزی برای من بزرگ‌تر از آزار جنسی است».

آزار جنسی در محیط بیمارستان تنها کارکنان آنجا را نشانه نگرفته، برخی از زنانی که برای بازاریابی و فروش کالای پزشکی به بیمارستان مراجعه می‌کنند مورد آزار قرار می‌گیرند. افسانه بازاریاب یک شرکت فروش کالاهای پزشکی است؛ او در مورد تجربه آزار جنسی حین کار گفت: «برای فروش کالای پزشکی وارد یکی از بخش‌های بیمارستان شدم، سرپرستار گفت به انبار مراجعه کنم و لیستی از اجناس مورد نیاز تهیه کنم. من وارد انبار شدم، مشغول آمار گرفتن بودم که سرپرستار از پشت بغلم کرد. هلش دادم و او با حالتی طلبکارانه گفت خیلی دلت بخواهد. به خانه آمدم، بسیار آشفته بودم و موضوع را برای مادرم تعریف کردم. دیگر به آن بیمارستان نمی‌‎رفتم، مادرم گفت این موضوع تاثیر بدی روی تو گذاشته و من باید آن را حل کنم.

او به بیمارستان رفت و موضوع را با مسئول پرستاران مطرح کرد و تقاضا کرد تا مدیر بیمارستان را ببیند. خانم مسئول با تعجب از مادرم پرسید پدرش در جریان است و اگر جلسه‌ای برگزار شود او هم می‌آید؟ مادرم گفت بله اگر لازم باشد تمام خانواده می‌آیند. در جلسه با مدیر بیمارستان مادرم گفت این آقا باید از دخترم عذرخواهی کند. خوشبختانه مدیر بیمارستان از ما حمایت کرد و آزارگر که ابتدا ما را به اخاذی متهم کرد مجبور به عذرخواهی شد. بعد از این ماجرا من از شرکتی که کار می‌کردم استعفاء دادم چون آن‌ها از من حمایت نکردند و مدیر شرکت به من گفت خیلی سخت می‌گیرم. کار جدیدم حقوق کمتری داشت اما به بودن در جایی که برای کارکنان خود ارزش قائل نیستند، می‌ارزید».

شیفت‌های شبانه کارمندان زن در بیمارستان آنان را بیشتر در معرض آزار جنسی قرار می‌دهد. مهسا پرستار است و بخاطر اینکه در طول روز مراقب کودکش است، در شیفت‌ شب کار می‌کند. تجربه آزار جنسی باعث شد که او تصمیم بگیرد تا سه سالگی فرزندش کار نکند. او در این مورد گفت: «من و همسرم برای نگهداری از بچه تقسیم کار کردیم. او روزها سر کار است و من شب‌ها کار می‌کنم. البته مدتی است که تصمیم گرفتم تا بزرگتر شدن دخترم کار نکنم. علت این تصمیم مواجهه با آزار جنسی در شیفت کاری شب بود. من بخاطر اینکه بچه کوچک دارم همیشه در حال دویدن هستم. یکبار با عجله وارد بخش شدم و به اتاق تعویض لباس رفتم. آنقدر عجله داشتم که زودتر شیفت را از همکارم تحویل بگیرم یادم رفت در اتاق را قفل کنم. تازه روپوش کارم را پوشیده بودم که یکی از همکارانم بدون اجازه وارد اتاق شد. من شوکه شده بودم، می‌خواست بغلم کند که عصبانی شدم و به او گفتم اگر همین حالا اتاق را ترک نکند جیغ می‌کشم.

او از اتاق بیرون رفت. برایم خیلی سخت بود که شیفت را با او بگذرانم اما چاره‌ای نداشتم. در طول شیفت و پس از آن اصلا به روی خودش نیاورد که چه اتفاقی افتاده. من هم از ترس اینکه موضوع در بخش نپیچد به هیچ‌کس نگفتم. یک اتفاق مشابه دیگر سبب شد که تصمیم بگیرم فعلا کار نکنم. ما اجازه داریم در طول شیفت شب استراحت کنیم. روی تخت دراز کشیده بودم که ناگهان احساس کردم یک نفر لبم را بوسید. با اضطراب چشمانم را باز کردم و روی تخت نشستم که دیدم یکی از پزشکان است. او گفت دلم نیامد صدایت کنم گفتم با بوسه از خواب بیدار شوی. در هیچ‌کدام از موارد موضوع را با سرپرستار مطرح نکردم چون می‌دانم فایده‌ای ندارد و بیشتر آبروی خودم می‌رود. حتی به همسرم هم نگفتم، چرا نگرانش کنم از دست او کاری ساخته نیست ضمن اینکه ممکن است من را از کار کردن منع کند. اما خودم فکر کردم بهتر است دیگر در شیفت شب کار نکنم و برای بازگشت به محیط کار باید صبر کنم تا دخترم کمی بزرگتر شود».

در دوره ی مبارزه با انواع آزار جنسی (ویژه صاحبان مشاغل و مدیران) آکادمی چراغ با مفهوم و انواع آزار جنسی، موازنه قدرت و همینطور تاثیر آن بر محیط کار آشنا می‌شوند. در ضمن راهکارهایی برای امن کردن محیط‌های کاری به آنها ارائه می‌شود.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *