چطور زنانه دانستن کار خانگی، زمینه آزار در محل کار را به وجود میآورد؟
نزهت بادی
کلیشههای شغلی همواره بخشی از کارها و حرفهها را زنانه و بخشی دیگر را مردانه تعریف و تبیین میکند، اما چطور زنانه دانستن کار خانگی، زمینه آزار در محل کار را به وجود میآورد؟.
مردها میتوانند در تمام زمینهها شاغل باشند اما زنان بیشتر به سمت کارهای خانگی هدایت میشوند. منظور از کار خانگی فقط امور خانه داری و نگهداری از فرزندان و سالمندان و سر و سامان دادن به خانواده نیست که همواره از زنان خانهدار انتظار میرود تا آن را انجام دهند. بلکه حتی وقتی زنی تلاش میکند تا در خارج از خانه شغلی داشته باشد، رشد و پیشرفت کند، موقعیت اجتماعیاش را ارتقا دهد و از نظر مالی و اقتصادی مستقل شود، همچنان تقسیم کار به شکل ناعادلانهای صورت میگیرد و زنان را به انتخاب شغلهایی در زمینه مراقبت، پرستاری، معلمی، نظافت، منشیگری و دستیاری وامیدارد که به نوعی تکرار همان امور مربوط به خانهداری است. یعنی جامعه همواره زنان را به سمت مشاغلی هدایت میکند که بر اساس کلیشههای جنسیتی، برای زنان در خانه تعریف شده است و زنان در موقعیتهای شغلی و حرفهایشان نیز حق انتخاب ندارند تا بر اساس علاقه، استعداد، دانش، مهارت، تخصص و بلندپروازیشان شغل دلخواهشان را انتخاب کنند.
درواقع مشاغل تخصصی و پستهای مدیریتی در انحصار مردان است و زنها در ردههای پایینتر میتوانند مشاغل درجه دوم و کماهمیتتر را داشته باشند. حتی اگر زنان موفق شوند موقعیت شغلی مناسبی را بیابند و در وضعیت برابری با مردان قرار بگیرند و از جایگاه و درآمد یکسانی برخوردار شوند، همچنان آنها را وامی دارند تا همان وظایف خانگی تحمیلی را در محل کار نیز انجام دهند. بارها زنان اشاره کردهاند که در جلسات مدیریتی از آنها خواسته شده است که صورتجلسهها را بنویسند و یا اینکه از مهمانان و حاضران پذیرایی کنند و یا تلفنهای شخصی مدیران و همکاران مرد خود را پاسخ دهند و یا کیف و کت آنها را به دستشان بدهند و با این نوع برخوردها که معمولا در محیطهای کار عادی به نظر میرسد، زنان در هر رده و جایگاه شغلی را به منشی، دستیار، پرستار و خدمتکار مردان بدل میکنند که باید کارهای خدماتی، مراقبتی و حمایتی را بر عهده بگیرند. در چنین وضعیتی مهم نیست که زنان چه جایگاه و مقامی در محل کار خود دارند و جدا از اینکه مسئولیت و وظیفه شغلیشان چه باشد، آنها را به چشم زنان خانهدار در محل کار می نگرند. چون آنها زن هستند و از نظر بسیاری از مردان جامعه، کارهای خانگی زنانه محسوب میشوند و زنها حتی در محل کار خود موظف به انجام آن هستند.
اما ماجرا به اجبار کارهایی خارج از تعهدات شغلی به زنان پایان نمیگیرد و مردان با تحمیل وظایف کلیشهای زنانه، نقشهای شغلی آنها را به نقشهای جنسی تغییر میدهند و از زنان میخواهند که در محیط کار زنانه رفتار کنند. زنانه رفتار کردن یعنی انسانیتزدایی از زن و تأکید بر کلیشههای ظاهری و رفتاری جنسیتی. پس وقتی از زنی در محیط کارش خواسته میشود تا فضای آنجا را همچون خانه تلطیف و خوشایند کند، به این معنی است که زن در راستای ارائه خدمات زنانه به مردان استخدام شده است و نه به خاطر استعداد و تخصص و مهارت و شخصیتش. در آگهیهای استخدام مختلفی، بر خوشبرخورد بودن و یا ظاهر جذاب داشتن زنان به عنوان امتیازاتی برای به دست آوردن شغل مورد نظر تأکید میشود. در چنین محیطهایی زنان مجبور میشوند تا پوشش و آرایش دلخواه صاحبان مشاغل را داشته باشند، همواره با خوشرویی و لبخند و ملایمت برخورد کنند، سرگرمکننده و لذتبخش و چشمنواز به نظر برسند و به گونهای رفتار کنند که به مدیران و همکاران مرد در کنارشان خوش بگذرد و آرامش و آسایش آنها فراهم شود. چنین دیدگاهی است که زمینه بروز شوخیهای جنسیتزده، لاس زدنها، دستمالی کردنها، خواستههای نابهجا، پیشنهاد رابطه جنسی، آزار و تعرض و تجاوز در محیط کار فراهم میشود. درواقع مردان صاحب مشاغل که زنان را استخدام میکنند، انتظار دارند که زنان همانطور که در خانه نیازهای عاطفی و جنسی مردان خانواده را برآورده میکنند، در محیط کار نیز باید به مردان محل کار خود خدمات دهند.
به همین دلیل اگر زنی به این انتظارات نابهجا تن ندهد و نسبت به رفتارهای آزاردهنده پیرامونش اعتراض کند و اجازه ندهد از او سوءاستفاده و بهرهبرداری کنند، به نیروی کار مزاحم و دافعهبرانگیز و پردردسری بدل می شود که مدیران و همکارانش تلاش میکنند تا او را از مجموعه کاری حذف کنند و شغلش را از او بگیرند و اگر زن از ثبات شغلی برخوردار باشد که امکان اخراج او به راحتی صورت نگیرد، چنان فضای کار را برایش غیرقابلتحمل میکنند و او را تحت فشار میگذارند که خودش مجبور به ترک محیط کارش شود و قید شغلش را بزند. توهین، تحقیر، تهدید، تهمت، تمسخر، ارعاب، شایعهپراکنی، طرد کردن، ایراد گرفتن، اخلال ایجاد کردن در روند کاری، تحمیل کارها و وظایفی بیش از اندازه، ممانعت از ساعت زمان و مکان برای استراحت، کم کردن دستمزد، محرومیت از مزایای شغلی مثل مرخصی یا بیمه و جلوی رشد و پیشرفت شغلی را گرفتن، از روشهایی است که معمولا مردان در محل کار برای تنبیه و مجازات زنانی که مطابق میلشان عمل نکردهاند، در پیش میگیرند تا آنها را وادار به قبول خواستههای خود کنند یا مجبور به ترک شغلشان. در چنین شرایطی به دلیل فقدان قوانین حمایتی در راستای مقابله با آزارهای شغلی، زنان برای حفظ شغل و موقعیت حرفهای خود در تنگنای دشواری قرار میگیرند.
بسیاری از زنان کار خود را بهسختی به دست آوردهاند و به درآمد آن نیاز دارند و گزینههای زیاد شغلی در پیش رو ندارند و نمیخواهند به هیچ وجه شغل خود را از دست بدهند و مجبور میشوند در برابر انتظارات و خواستههای نابهجای روسای خود تن دهند. حمایت گروهی همکاران چه زن و چه مرد از زنی که تحت فشار قرار گرفته است، میتواند نقص و خلأ قانونی را کمی پر کند و زن در فضای ناامنی که برایش ساختهاند، احساس تنهایی نکند. زیرا همواره حذف یک نفر معترض بسیار راحتتر از یک گروه معترض است. مخصوصا زنانی که همکار زن خود را در خطر میبینند، باید به کمک او بشتابند. چون اگر جلوی چنین روندی گرفته نشود، قربانی بعدی میتواند خود آنها باشد.
پس بسیار مهم است که پیرامون ضررها و آسیبهای ناشی از کلیشههای شغلی آگاهیبخشی شود و زنان در برابر اینکه آنها را مدام به مشاغلی که زنانه تعریف و تعیین شده است، مقاومت کنند و بکوشند با ورود به حرفهها و کارهای مختاف و متنوع مانع چنین مرزکشی و تفکیک جنسیتی در شغلها شوند و نگذارند بر زنانگیشان در کار تأکید شود و اجازه ندهند که آنها را به موقعیتها و جایگاههایی پایینتر از آنچه شایستهاش هستند، تقلیل دهند. پیش از اینکه مدیران و روسا و صاحبان مشاغل و همکاران مرد متوجه شوند که حق ندارند به زنان به چشم نیروهای خدماتی، مراقبتی، عاطفی و جنسی نگاه کنند، خود زنان باید به چنین شناخت و آگاهی دست بیابند و اول کلیشه خانهداری به عنوان وظیفه زنان را در خانه و خانواده خود زیر سوال ببرند و بعد در محیط کار به چالش بکشند و این انگاره را تقویت و فراگیر کنند که هر کسی چه در خانه و چه در محل کار حق ندارد کاری را به دیگری تحمیل کند و از زیر بار مسئولیت خود بگریزد.
دوره مبارزه با انواع آزار جنسی (ویژه عمومی) در سایت آکادمی چراغ به منظور بالا بردن آگاهی عمومی برای عموم مردم طراحی شده است تا بتوانند نه تنها اگر مورد آزار قرار گرفتند، بلکه به عنوان شاهد آزار نیز با آگاهی و به دور از قربانینکوهی واکنش نشان دهند.